کتاب «دیدم که جانم میرود» – روایت ناب دوستی، دلدادگی و شهادت
اگر به دنبال کتابی هستید که با هر صفحهاش قلبتان بلرزد و چشمانتان نمناک شود، «دیدم که جانم میرود» دقیقاً همان چیزیست که باید بخوانید. این کتاب روایت زندگی شهید نوجوان مصطفی کاظمزاده است، به قلم رفیق و همرزم جانبازش حمید داودآبادی؛ کسی که مصطفی را نه فقط در میدان نبرد، بلکه در کوچهپسکوچههای نوجوانی، رفاقت، شوخیهای صمیمی و لحظات تلخ و شیرین زندگی درک کرده بود.
چرا این کتاب متفاوت است؟
-
روایت از زبان یک دوست واقعی
بر خلاف بسیاری از زندگینامهها، این کتاب با نگاهی انسانی و صادقانه نوشته شده، بیتکلف و پر از حس. داودآبادی نه صرفاً یک نویسنده، بلکه دوستی است که هنوز دلتنگ رفیق شهیدش است. -
نثری روان و پرکشش
سبک نوشتار کتاب، ترکیبیست از گفتوگوهای واقعی، حسهای ناگفته و تصویرسازی ملموس از روزهای جنگ، طوری که خواننده خودش را وسط میدان حس میکند. -
جایگاه خاص در ادبیات پایداری
«دیدم که جانم میرود» جزو آثار شاخص در حوزه ادبیات دفاع مقدس و خاطرات شهدا محسوب میشود. اثری ارزشمند برای پژوهشگران، معلمان، فعالان فرهنگی و علاقهمندان به شهدا.
برای چه کسانی مناسب است؟
✅ نوجوانان و جوانانی که میخواهند با قهرمانان واقعی این سرزمین آشنا شوند
✅ پدر و مادرهایی که دنبال کتابی تأثیرگذار برای فرزندانشان هستند
✅ علاقهمندان به تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی
✅ و تمام دلدادگانی که هنوز رفیقشان را در خاک جا گذاشتهاند...
اطلاعات محصول:
-
نویسنده: حمید داودآبادی
-
ناشر: انتشارات شهید کاظمی
-
تعداد صفحات: 260 صفحه
-
قطع: رقعی
-
شابک: 9786008200314
-
سال انتشار: 1397
-
نوع جلد: شومیز
یک کتاب، یک رفیق
دیدم که جانم میرود فقط یک کتاب نیست؛ پنجرهایست به قلب نوجوانی که راهی آسمان شد. فرصتیست برای زنده نگه داشتن یاد شهیدانی که بیادعا رفتند و هنوز هم «منتظرند ما بمانیم».
📘 همین حالا این کتاب را به کتابخانه دلتان اضافه کنید.