لبخندی به معبر آسمان
لبخندی به معبر آسمان
این کتاب شامل خاطراتی از شهید دینشعاری است که برادران و همرزمان او بیان کرده اند و گروه تحقیقاتی فتحالفتوح، آن را برای چاپ و انتشار به انتشارات شهید کاظمی سپرده است.
کتاب «لبخندی به معبر آسمان» در هفت فصل و 240 صفحه منتشر شده و در انتهای آن، تصاویری از شهید دینشعاری دیده می شود.
ویراستاری این کتاب با عالمه محمدی و زینب گلمحمدی بوده و طرح جلدش را مهدی مصطفوی اجرا کرده است.
اطلاعات بیشتر
در بخشی از این کتاب در خاطرهای عنوان «میریم صفا، کوچه وفا!» به روایت حمید داودآبادی می خوانیم:
پاییز سال 1365 همه نیروهای لشکر27 در اردوگاه کرخه مستقر بودند. محل استقرار بچههای گردان تخریب با اردوگاه لشکر مقداری فاصله داشت. یکروز میخواستم آنجا بروم تا به چند نفر از بچه محلهایمان سربزنم. کنار جاده خاکی ایستادم. اتوبوسی از سمت تدارکات و خدمات که حمام هم آنجا بود، آمد. دست بلند کردم و ایستاد. بلافاصله در باز شد، جوانی را دیدم که صورتش را با ماشین تراشیده بود. گفتم: برادر کجا میروید؟
گفت: "میریم صفا... کوچه وفا... پلاکش هزار... اهلشی بیا بالا...! جا خوردم. از این لاتبازیها در جبهه ندیده بودم. به ناچار سوار شدم. غیر از او و راننده، کس دیگری توی ماشین نبود. به چشمهای او که نگاه کردم، احساس کردم خیلی آشناست اما هر چه فکر کردم نتوانستم او را به یاد بیاورم. اتوبوس در دست اندازهای جاده شنی، بالا و پایین میشد و او میخندید و با همان لفظ حرف میزد. وقتی دید بدجوری نگاهش میکنم، با خنده گفت: "مشتی، ما رو نشناختی؟" گفتم: نه. گفت: "بابا منم، حاج محسن! نشناختی؟ منم حاج محسن دینشعاری." گفتم: جلّ الخالق! به حق چیزهای ندیده! معاون گردان تخریب، آن هم با این قیافه! پس آن همه ریش حنایی چی شد؟!
او را اولین بار اوایل سال 1364 در گردان تخریب با همان ریش بلند دیده بودم. هر موقع برای دیدن دوستانم میرفتم او را هم میدیدم و سلاموعلیک داشتم. دینشعاری بر خلاف قیافهاش با آن تیپ و ریشش که بعضیها فکر میکردند خشن و باجذبه است، خیلی آدم خوش مشربی بود. چون فضای گردان باز و اردوگاهی بود و ساختمان نداشت وقتی در چادر مینشستی همه را میدیدی که چه کسی میرود یا میآید.
دینشعاری آدم فعال و پر رفتوآمدی بود و همیشه در مقر دیده میشد. او کسی نبود که در چادر بنشیند و فرماندهی کند. همیشه بین بچهها بود و بهخصوص با آن قیافه متفاوتش بین همه شاخص بود. هر وقت آنجا میرفتم با اینکه من جزو آن گردان نبودم اصلا انگار نه انگار، برخوردش خیلی عادی بود. از همانجا قیافه و آن ریش بلندش در ذهنم مانده بود.
شهید حاج محسن دینشعاری اول مردادماه 1338 در تبریز به دنیا آمد و 28 سال و 15 روز بعد، در 15 مردادماه 1366 مصادف با عید قربان در ارتفاعات دوپازا (سردشت) به شهادت رسید.
قرار است این کتاب فردا پنجشنبه 16 مرداد ساعت 8 صبح در سی و سومین سالگرد شهادت این شهید در کنار مزارش واقع در بهشت زهرای تهران، قطعه 29 (حوالی مزار شهید آوینی) و با حضور همرزمان و خانواده ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری، رونمایی شود.
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.