کمپین ماه را گم نکنی

کتاب از برف تا برف

(0)

کتاب از برف تا برف خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین‌الدین است که به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی نگاشته شده است.

در اسفند ماه سال 1338 فرزندی متولد شد که نخبگی از خصائص او بود. جوانی با ایمان که به خاطر عدم عضویت در حزب رستاخیز از مدرسه اخراج شد. پذیرش دانشگاه فرانسه را نیز به خاطر خدمت به کشور، کنار گذاشت.

14,000 تومان
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید گزینه خبرم کنید را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
پیشنهاد شگفت انگیز
کد محصول: 522651
ارسال توسط فروشگاه اینترنتی ربیع
ارسال در سریع ترین زمان ممکن
ارزان ترین قیمت در فروشگاه ربیع
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
کشور سازنده: ایران
موجودی: 5
10 امتیاز با خرید این کالا
فهرست فروشندگان
ربیع
ارسال در سریع ترین زمان ممکن
14,000
تومان

اطلاعات بیشتر

کتاب از برف تا برف خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین‌الدین است که به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی نگاشته شده است.

در اسفند ماه سال 1338 فرزندی متولد شد که نخبگی از خصائص او بود. جوانی با ایمان که به خاطر عدم عضویت در حزب رستاخیز از مدرسه اخراج شد. پذیرش دانشگاه فرانسه را نیز به خاطر خدمت به کشور، کنار گذاشت.

این کتاب جستاری است در سیره عملی مهدی شیخ زین‌الدین، جوانی که از خانواده‌ای لبنانی تبار، که فرماندهی یکی از لشکرهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را عهده‌دار بود. نام لشکر 17 علی ابن ابی طالب(علیه السلام) با نام زین‌الدین گره خورده است و او بی‌اغراق شناسنامه این لشکر است.

روح بلند شهدای دفاع مقدس، همیشه یادآور رشادت‌هایی است که برای حفظ این میهن انجام شده است. خواندن زندگی شهدا، یاداور دینی است که ما به آن بزرگ مردان داریم.

 

چرا باید کتاب برف تا برف را بخوانیم؟

آشنایی با اسطوره‌های دفاع مقدس باعث درک بهتر نسل جدید از جریانات جنگ و انقلاب می‌شود.

کتاب برف تا برف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

به همه علاقه‌مندان سیره شهدا و نوجوانان و جوانان خواندن کتاب را پیشنهاد می‌کنیم.

 

در برشی از کتاب از برف تا برف می‌خوانیم:

غروب شب عملیات والفجر مقدماتی ساعت پنج ونیم عصر، آقا مهدی آمد بلندگو دستی را برداشت تا برای نیروها که در محوطه جمع شده بودند، سخنرانی کند. آنها شعار میدادند فرمانده ی آزاده، آماده ایم آماده» یکی از بچه ها گفت: ساکت باشید بلندگو دستی است، صدا نمی رسد.» آقا مهدی بسم الله را گفت و شروع کرد: هرکس میخواهد برگردد، برگردد؛ کسی نمی گوید ترسو بود. هر کس هم میخواهد بجنگد باید تا آخرین نفس بجنگد... اگر کسی شهید شد جنازه اش را رها نکنید با خودتان بیاورید. اگر هم نتوانستید، پلاکش را بردارید تا ما بدانیم شخص صاحب پلاک شهید شده است.....

سخنرانی که تمام شد آقا مهدی بین بچه ها رفت. یک نفر او را بلند کرد و روی دوشش گذاشت. مهدی روی دستهای رزمنده ها رفت. او زیاد راضی به این کار نبود. این را از چهره اش متوجه شدم این احساس در او وجود داشت که مگر من کی هستم که این طور اکرام شوم.

دیدگاه ها (0)

اگر این محصول را قبلاً خریده اید تجربه تان را به دیگران بگویید. با ثبت نظرات خود، دیگران را در خریدشان یاری کنید.