کتاب خط عاشقی 5

خط عاشقی 5 روایتی است از عشق شهدا به پیر جماران; امام امت رحمةالله علیه.

حکایت بعضی هاشان, حکایت اویس قرنی بود و پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله, امام را از نزدیک ندیدند اما بانگ آزادی خواهی او در زیر پرچم اسلام را با گوش جان شنیدند و لبیک گفتند. وقتی کلامی از لب های مبارک پیشوای مستضعفین جهان بیرون می آمد و یا پیامی با دستان گرم پدرانه اش بر صفحه کاغذ نقش می بست, زمین و زمان را به هم می دوختند تا کلام و پیامش روی زمین نماند.آن فرزانه دوران معبری نورانی پیش پای شان باز کرد که امتداد راه شهدای گلگون کفن دشت کربلا بود. فرصت را غنیمت شمردند و با از جان گذشتگی نشان دادند که می توان همچون یاران با وفای حضرت سیدالشهدا علیه السلام ذوب در ولی بود و به قربانگاه عشق رفت. امروز خاطراتشان پاره های نور است.

کاش از اینان که « در شادی وصولشان و در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند» رسم اطاعت بی چون و چرا از ولی فقیه را بیاموزیم تا روز موعود, زیر بیرق یالثارات الحسین علیه السلام پای در رکاب آن امام منتقم عج الله تعالی فرجه الشریف جان فشانی کنیم.

در بخشی از کتاب خط عاشقی 5:

جلوی دادگستری جمع شده بودندو شعار می دادند « مرگ بر بهشتی ». خودش هم می شنید; اما اعتنا نمی کرد. یکی نتوانست تحمل کند. از کوره در رفت و گفت:« چرا امام ساکت هستن؟ کاش جواب این توهین ها رو می دادن.»

آیت الله بی معطلی جواب داد« قرار نیست توی مشکلت از امام هزینه کنیم, ما سپر بلای امامیم, نه امام سپر بلای ما.»

(خط عاشقی 5 / صفحه 77 )