کتاب دارساوین
کتاب دارساوین
کتاب دارساوین کتابی است که توسط سعید علامیان نوشته شده است و در سال 1396 در 542 صفحه از انتشارات سوره مهر منتشر شده است. موضوع این کتاب خاطرات و زندگی نامه می باشد.کتاب خاطرات فتح الله جعفری، مسئول تیم حفاظت از امام خمینی (ره) در قم و از بنیان گذاران سپاه قم با عنوان « دارساوین» توسط سعید علامیان به رشته تحریر درآمده است. فتح الله جعفری مسئولیت تیم حفاظت از بیت امام خمینی (ره) در قم و حفاظت از ایشان در بیمارستان قلب تا زمان اسکان در جماران را به عهده داشت.
این کتاب خاطرات تلفیقی است از یادداشت های روزانه فتح الله جعفری و مصاحبه هایی که این یادداشت ها را شرح می دهد البته باید اضافه کنم که مصاحبه ها به روش پرسش و پاسخ در این کتاب آورده شده است. این کتاب از زمان دبیرستان آقای جعفری تا پایان آبان 59 را روایت می کند. این کتاب شامل وقایع قبل از انقلاب و دوران انقلاب تا سال 59 می شود. بعد از پیروزی انقلاب آقای جعفری و شهید زین الدین با جمعی از دوستان سپاه قم را تشکیل می دهند. این کتاب علاوه بر خاطرات آقای جعفری در رابطه با حفاظت امام (ره) خاطرات وی در کردستان و داستان اسارت او را روایت می کند. آقای جعفری بعد از حفاظت از امام خمینی (ره) با گروهی به کردستان می رود و با شهید صیاد شیرازی ستونی ایجاد می کنند و به دست کردها اسیر می شوند. از اهمیت های «دارساوین» این است که به چند بزنگاه تاریخی پرداخته است و آن را به طور مفصل شرح داده است. خاطرات آقای جعفری از حفاظت امام خمینی (ره) در قم و بیمارستان و همچنین خاطرات درگیری های کردستان و اسارت از جمله موضوعلاتی است که این کتاب را ارزشمند کرده است.
اطلاعات بیشتر
گزیده کتاب:
مهر 1359 وضع شهر عادی به نظر میرسد. ولی کاری در شهر انجام نمیشود. صالحزاده مسئولیت سپاه و فرمانداری را قبول کرده ولی نمیتواند کار انجام دهد. آقایان نوشمالی، شاملو، ملکمحمودی، زاهدی، خزائی و نوروزی به اداره کشاورزی جهت پست رفته بودند. اول پتو نداشتند، بعد که پتو آوردند شروع به غر زدن کردند. بعد از اینکه افراد از کشاورزی آمدند آقای زاهدی میگوید من دیگر نمیروم. آقای ملکمحمودی و آقای خزائی هم حرفهایی نظیر این میزدند. آقای نوشمالی گفت من دیگر پست نمیدهم. آقای شاملو غر میزند. نمیدانم آدم از مسائل داخلی چه بگوید. برای آقای باروتکوب یک برگه نوشتم که برود پس از اینکه گفتم صحیح نیست به این صورت بروی ناراحت شد و گفت نمیخواهم و ورقه را پس داد. یک اسلحه از افراد هوابرد نزد ما بود که برادر رحیم یسائی آن را به پوربیرک داد ولی هنوز نتوانستهایم اسلحههای خودمان را بیابیم. آقای زاهدی لباس کردی به تن کرده است. در بیمارستان، فتاحی، بهرامی، کروریان و عطیفه بودهاند. آقای …،… و …. نمازشان را دم غروب میخوانند من از این دردها ناراحتم از درگیری با ضد انقلاب باکی ندارم.
مشخصات
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.