سیدة نساءالعالمین
«فاطمه» از مادۀ «فطم» (بر وزن حتم) به معنی باز گرفتن کودک از شیر مادر است. سپس به هر گونه بریدن و جدایی اطلاق شده است.
در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده است که: «انما سماها فاطمة لان اللّه فطمها و محبیها عن النار»؛ او را فاطمه نام نهاده؛ زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بریده و دور نگه داشته است (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج14، ص 287).
از این تعبیر برداشت میشود که نامگذاری بانوی اسلام به این نام از سوی خداوند صورت گرفته و مفهومش این است که خدا وعده داده است او و کسانی که او را دوست دارند و در خط مکتب او باشند، هرگز به دوزخ نروند.
در حدیث دیگری در ذخائر العقبی از علی (علیه السلام) میخوانیم: رسول اللّه (ص) به فاطمه (علیها سلام) فرمود: «یا فاطمه اتدرین لم سمیت فاطمة»؛ ای فاطمه آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدهای؟
علی (علیه السلام) می گوید: «من گفتم ای رسول خدا شما بفرمایید چرا نام او فاطمه است؟» پیامبر فرمود: «ان اللّه عزوجل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة»؛ خداوند بزرگ او و فرزندانش را از آتش دوزخ در قیامت باز میدارد (محب الدین طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص26).
بدیهی است منظور از فرزندان در اینجا فرزندانی است که در خط این مادر بزرگوار باشند، نه همچون پسر نوح که خطاب شد: «انه لیس من اهلک»؛ او از خاندان تو نیست (سورۀ مبارکۀ هود، آیۀ46). و به همین دلیل در بعضی از روایات از احادیث «ذریه» و «محبان» هر دو با هم ذکر شدهاند و اینکه گمان کنیم مفهوم روایات فوق این است که اگر آنها مرتکب انواع گناهان شوند و حتی کافر و مشرک باشند، از عذاب الهی در قیامت در امان هستند، اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم که با هیچ یک از معیارهای اسلامی نمی سازد.
روایت مفصلی از امام صادق (علیه السلام) در شرح ولادت حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام نقل شده که ضمن آن فرمودند: وقتی مولود فرخندۀ خدیجه به دنیا آمد و فاطمه دیده به جهان گشود، نوری از او درخشید که تا درون خانههای مکه نفوذ کرد و در شرق و غرب زمین هیچ جایی نماند مگر شعاع آن نور در آن تابید.
ابن عماره از پدرش گزارش نموده که گفت: از امام صادق علیهالسلام دربارۀ حضرت فاطمه علیهاالسلام پرسیدم که چرا زهرا نامیده شد؟ فرمودند: «زیرا هرگاه در محرابش میایستاد، نور او برای آسمانیان چنان میدرخشید که نور ستارگان برای اهل زمین».
این فروغ جسم فاطمه علیهاالسلام است که وقتی در محراب عبادت قرار میگرفت، روی تابناکش برای فرشتگان و ملکوتیان بدان گونه جلوه و تلألو داشت که ستارگان در شب برای زمینیان شکوه و درخشش دارند. ازاینرو آن بانوی مجللّه زهرا نامیده شد.
آن حضرت در سال دوم یا سوم هجری با امام علی علیهالسلام ازدواج نمود. در آیاتی از قرآن آن حضرت به همراه همسر و دو پسرش بهعنوان اهلبیت پیامبر اکرم خوانده شدند و بهشدت مورد عنایت پیامبر اسلام بودند.
حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از وفات پیامبر از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود بهشدت دفاع نمود و در جریان هجوم عمر بن خطاب به خانهاش (به هواداری از خلافت ابوبکر) به شهادت رسید.
چگونگی بارداری حضرت خدیجه (علیهاالسلام) به فاطمه (علیهاالسلام)
مطابق با برخی روایات (بحارالانوار، ج16، ص78-79) رسول خدا قبل از انعقاد نطفۀ حضرت زهرا علیهاالسلام از سوی خدا مأمور شد که چهل شبانه روز از حضرت خدیجه علیهاالسلام فاصله بگیرد و خانه را ترک نموده در مکانی معتکف شود. آن حضرت این ایام را به روزه و عبادت سپری نمود و در پایان این اعتکاف چهل روزه، جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و در حالى که طعامى با خود به همراه آورده بود، به پیامبر گفت: «به فرمان خداوند با این طعامى که به دستور خدا از بهشت براى تو آوردهام افطار کن». پس رسول خدا با آن غذا افطار نمود و پس از افطار به سوى خانۀ خدیجه روان شد و همان شب نطفۀ پاک فاطمه منعقد گردید.
در روایتی آمده است که رسول خدا در دوران حمل حضرت فاطمه علیهاالسلام توسط خدیجه به او فرمود: «اى خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است و گفته که او منشأ نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحى، امام و خلیفه خدا در زمین باشند».
حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زمان پیامبر اکرم در مکه
زندگی حضرت فاطمه علیهاالسلام از آغاز کودکی آمیخته به سختیها و رنجها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا برآمدند و چون ابوطالب از این تصمیم مطلع شد، از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و... را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید (سیره ابن هشام، ج1، ص375).
مطابق با گزارشهای تاریخی کسانی که درون شعب بودهاند، وضعیت سختی داشتند و قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند (انساب الاشراف، ج1، ص234).
در سال دهم بعثت پس از آنکه بنیهاشم از شعب ابیطالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی میرفت حضرت ابوطالب علیهالسلام از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه علیهاالسلام بیش از پنج سال نداشت، حضرت خدیجه علیهاالسلام از دنیا رفتند. در روایتی آمده است پیش از خاکسپاری، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به قبر ایشان فرود آمدند، در حالی که «فاطمه» دامان پدرش را گرفته بود و دور پدر میگشت و میپرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بیپاسخ میگذاشت. او به سوی دیگران میرفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را میگرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان میدهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست. در کاخی از مروارید که غرفههایش از طلا و ستونهایش از یاقوت سرخ است و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید» (فاطمه زهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، محمدکاظم قزوینی، ص159).
پس از وفات حضرت خدیجه مابقی سالهای حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزارها و اهانتها و تلاشهای مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میپاشیدند، هنگامی که پیامبر به خانه میآمد، فاطمه علیهاالسلام خاک و خاکستر را از سروصورت پدر پاک میکرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر میفرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست» (سیره ابن هشام، ج1، ص416).
گاه دشمنان در حِجْر اسماعیل اجتماع داشتند و به بتها سوگند میخوردند که هر کجا «محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. فاطمه علیهاالسلام این خبر را میشنید و به اطلاع پدر میرسانید تا مراقبت بیشتری از خود کند.
در صحیح بخاری آمده است: «ابوجهل مشتی از اراذل مکه را تحریک کرد به هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامی که این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند کردند و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به باد مسخره گرفتند. بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود که توانایی بر دفاع نداشتند. این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه علیهاالسلام رسید. به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان مجازات کرد و به آنها نفرین فرمود» (صحیح بخاری، ج5، ص8).
هجرت به مدینه
پس از رحلت حضرت ابوطالب علیهالسلام و عدم حمایت بنیهاشم از رسول خدا، مکه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و هر لحظه امکان قتل ایشان وجود داشت. پس از آنکه عدهای از مردم یثرب مسلمان شدند و دو بار در عقبه وفاداری خود را به رسول خدا اعلام کردند، رسول خدا تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. پیامبر در شبی که به لیلةالمبیت معروف است و در آن شب قریشیان تصمیم به قتل ایشان گرفته بودند، با فداکاری امیرالمؤمنین علی علیهالسلام راهی مدینه شدند.
در آن شب، پیامبر، على علیهالسلام را فرمود که صبح و شام بر دامنۀ کوه فریاد زند: «هر که نزد محمّد امانتى دارد بیاید تا امانتش را به او پس بدهیم». سپس به او فرمود: «على؛ از این پس ناپسندى از قریش نخواهى دید تا به من بپیوندى. پس امانت مرا در حضور مردم و آشکارا ادا کن. من فاطمه دخترم را به تو مىسپارم و هر دوى شما را به خداوند؛ او شما را حفظ کند» (امالی طوسی، ج2، ص81).
تحمل سختیهای زندگی
از روایات و گزارشهای تاریخی مشخص میگردد که زندگی این زوج با سختی و البته صبر ایشان در برابر این سختیها همراه بوده است. بهعنوان نمونه روایت شده است که على علیهالسلام دچار تهیدستى شدیدى شد. حضرت فاطمه علیهاالسلام براى این موضوع به حضور رسول اکرم مشرّف شد. هنگامى که دقّ الباب نمود، رسول خدا فرمود: «من احساس مىکنم که حبیبهام پشت در باشد، اى امّ ایمن برخیز ببین کیست؟»
وقتى امّ ایمن در را باز کرد و فاطمه زهرا داخل شد، پیامبر خدا به وى فرمود: «زمانى نزد ما آمدى که هیچ وقت نمىآمدى؟!» گفت: «یا رسول اللَّه! غذاى ملائکه نزد خداى ما چیست؟»؛ فرمود: «گفتن الحمدللَّه»؛ گفت: «غذاى ما چیست؟» فرمود: «سوگند به حقّ آن خدایى که جان من در دست قدرت اوست، مدت یک ماه است که آتش در خانه ما روشن نشده (یعنى غذاى پختنى نخوردهایم) ولى من آن پنج کلمهاى را به تو یاد مىدهم که جبرئیل به من تعلیم داده است»؛ گفت: «کدام پنج کلمه یا رسول اللَّه؟» فرمود: «بگو: یا رب الاولین و الآخرین، یا ذو القوة المتین، و یا راحم المساکین، و یا ارحم الراحمین».
فاطمه پس از شنیدن این کلمات مراجعت نمود، وقتى چشم حضرت امیر به وى افتاد، گفت: «پدر و مادرم به فدایت چه خبر آوردى؟» گفت: «من به منظور کار دنیا رفتم، ولى با توشهاى اخروى بازگشتم». على علیهالسلام دو مرتبه فرمود: «برایت خیر باشد» (زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام، (ترجمه ج43 بحارالأنوار) ترجمه روحانى، ص565-566).
فرزندان
بیشک هیچ زندگی در عالم، ثمرهاش پربارتر و گرانبهاتر از زندگی این دو بزرگوار نیست. ثمره این زندگی درخت امامت است. امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهاالسلام صاحب سه پسر و دو دختر به شرح زیر شدند:
1. امام حسن علیهالسلام دومین امام شعیان که در سال سوم هجرت به دنیا آمدند؛
2. امام حسین علیهالسلام سومین امام شعیان که در سال چهارم هجرت به دنیا آمدند؛
3. حضرت زینب علیهاالسلام که در سال پنجم هجری به دینا آمدند؛
4. حضرت امکلثوم علیهاالسلام؛
5. حضرت محسن علیهالسلام اولین شهید راه ولایت که به دلیل ضربهای که به حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شد، ایشان در شکم مادرشان سقط و به شهادت رسیدند.
فعالیتهای اجتماعی حضرت زهرا علیهاالسلام در زمان حیات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
مرجعیت علمی اصحاب
علاوه بر امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و امکلثوم علیهمالسلام عده نسبتاً زیاد دیگری از حضرت زهرا علیهاالسلام حدیث نقل کردهاند که این نشان از مرجعیت علمی آن حضرت برای اصحاب دارد. افراد زیر جزء ناقلین حدیث از آن حضرت هستند:
1. سلمان فارسی؛ 2. ابوذر غفاری؛ 3. جابر بن عبدالله انصاری؛ 4. عبدالله بن مسعود؛ 5. عمار بن یاسر؛ 6. حکم بن ابی نعیم؛ 7. عمرو بن الشرید؛ 8.حذیفة بن الیمان؛ 9. ربعی بن حراش؛ 10. انس بن مالک؛ 11. ابوسعید خدری؛ 12. ابن ابی ملیکه؛ 13. ابو ایوب انصاری؛ 14. ابو هریره؛ 15. بشیر بن زید؛ 16. سهل بن سعد انصاری؛ 17. شبیب بن ابی رافع؛ 18. عباس بن عبدالمطلب؛ 19. عبدالله بن عباس؛ 20. عوانة بن الحکم؛ 21. قاسم بن ابی سعید خدری؛ 22. هشام بن محمد؛ 23. یحیی بن جعده؛ 24. زینب دختر ابو رافع؛ 25. عایشه؛ 26. ام سلمه؛ 27. اسماء بنت عمیس؛ 28. سلمی ام رافع و... .
بیان احکام شرعی برای بانوان
علامه سید جعفر مرتضی عاملی مینویسد: «تأکیدهای مکرر و مداوم پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در گفتار و رفتار، به علاوه مقام و موقعیت حضرت زهرا علیهاالسلام سبب شد تا ایشان مورد مراجعه مردم باشند و از درجه و موقعیت خاصی برخوردار شوند. چنانکه منزل ایشان پایگاه و پناهگاهی برای افراد زیادی بود که به آنجا رفتوآمد میکردند. علاوه بر زنان همسایه، دیگر بانوان مدینه نیز به آن حضرت مراجعه کرده و به منزلش رفتوآمد داشتند (زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام (ترجمه ج43 بحارالأنوار) ترجمه روحانى، ص565-566).
مددکاری و پرستاری از مجروحان جنگها
یکی از میدانهای حضور حضرت زهرا علیهاالسلام غزوۀ اُحد است. جایی که در آن بیش از هفتاد نفر از مسلمانان راستین از جمله حضرت حمزه سیدالشهداء علیهالسلام به شهادت رسیدند. همچنین در این نبرد پیشانی مقدس رسول خدا شکافته شد و دندان مبارک ایشان شکست. پیکر امیرالمؤمنین علیهالسلام که تنها مدافع رسول خدا در این نبرد بود، سراسر پر از زخم و خون بود. زمانی که آتش جنگ فروکش کرد، حضرت زهرا علیهاالسلام به همراه سایر زنان بنیهاشم و مسلمان به کمک مجروحان آمدند. در روایات تاریخی آمده است که: «هنگامی که حضرت زهرا علیهاالسلام چهرۀ پر از خون پدر را مشاهده کردند، خونها را از رخسار پدر پاک نمودند، در حالی که امیرمومنان علیهالسلام با سپر خویش آب میریختند و فاطمه علیهاالسلام را یاری میکردند. آن حضرت چون دید جریان آب و شستوشو، خونریزی را بیشتر میکند، به همین جهت در پی چارهاندیشی خویش تکه حصیری آورد و آن را با شرایط خاصی سوزانید و خاکسترش را بر روی زخمها نهاد تا خون باز ایستد و چنین شد که خون بند آمد (فاطمه زهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، محمدکاظم قزوینی، ص168).
آیات و سورههای نازل شده در خصوص حضرت زهرا علیهاالسلام
آیۀ مباهله (سورۀ مبارکۀ آلعمران، آیۀ 61)
مباهله مربوط به سال نهم یا دهم هجری است. وقتى مسیحیان نجران از روى لجاجت و عناد، سخن پیامبر را دربارۀ یگانگى آفریدگار و شخصیت حضرت عیسی علیهالسلام نپذیرفتند، آیه نازل شد که «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»؛ پس هر کس با تو دربارۀ عیسی در مقام مجادله برآید، بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما، فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
پیامبر در موعد مقرر به همراه خویش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و دامادش حضرت علی علیهالسلام را آورد.
سورۀ کوثر
مطابق با نقل ابن عباس، شأن نزول سورۀ کوثر آن است که عاص بن وائل، پیامبر را نزد درب مسجدالحرام ملاقات و با او گفتگو نمود. گروهى از بزرگان قریش در مسجدالحرام نشسته بودند. هنگامی که عاص بن وائل وارد بر افراد قریش شد، در مسجد از او سوال نمودند که با چه شخصى گفتگو و صحبت مىنمودى؟ عاص پاسخ داد: با ابتر سخن میگفتم. و این سخن را بدین علت گفت که در همان ایام، فرزند پیامبر از خدیجه به نام عبداللّه وفات نموده بود و کسی که پسر نداشت را ابتر و مبتور مىنامیدند (یعنی کسی که از او نسلی باقی نمیماند).
مفسران گویند ظاهر آن است که شأن نزول سوره، مراد از کوثر، کثرت نسل باشد و منظور از آن فاطمه زهرا علیهاالسلام است که چهار فرزند مانند حسن و حسین علیهماالسّلام و دو دختر داشت و از آنان نیز فرزندانى بسیار به وجود آمدند (انوار درخشان در تفسیر قرآن، محمد حسینى همدانى، ج18، ص308).
سورۀ انسان
در شأن نزول مشهور این سوره از ابن عباس آمده است: حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند. پیامبر به همراه جمعى به عیادت آنان آمدند و به على علیهالسلام پیشنهاد کردند تا براى شفاى فرزندان خود نذرى بکند.
على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام و کنیزشان (فضه) نذر کردند که اگر آنها شفا یابند، سه روز روزه بگیرند. حسنین علیهماالسلام از بیمارى شفا یافتند. و آنان روزه گرفتند در حالى که چیزى در خانه آنان نبود. على علیهالسلام از شمعون خیبرى سه صاع جو به قرض گرفت.
فاطمه علیهاالسلام یک صاع آن را آرد کرد و 5 قرص نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اى خاندان محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بىتوانى مسلمان هستم، غذایى به من بدهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عطا کند. آنان مسکین را بر خود مقدم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم را همچنان روزه گرفتند و به هنگام افطار یتیمى بر در خانه آمد و غذاى خود را به وى دادند. در سومین روز نیز به هنگام افطار اسیرى بر در خانه آمد و آنان سهم غذاى خود را به او بخشیدند.
صبح هنگام امام على علیهالسلام دست حسنین علیهماالسلام را گرفته به نزد پیامبر آورد. پیامبر آنها را مشاهده کرد که از شدت گرسنگى مىلرزیدند. فرمود: «مشاهده چنین حالى در شما براى من بسیار دشوار است». برخاست و به همراهى آنان وارد خانۀ فاطمه علیهاالسلام شد و دخترش را دید که در محراب ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشمهایش به گودى نشسته است. پیامبر ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: «اى محمد این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مىگوید»، آنگاه سورۀ هل اتى را بر او خواند (مجمع البیان، ج10، ص611-614).
آیۀ تطهیر (بخش دوم آیۀ 33 سورۀ مبارکۀ احزاب)
این آیه بیان میکند که ارادۀ خداوند بر این امر تعلق گرفته است که اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از هر رجس و پلیدی پاک باشند. تعبیر «یُطهِّرکُم» در پى «لِیُذهِبَ عَنکُم الرِّجسَ» تأکیدى بر طهارت و پاکیزگى، به دنبال دور شدن از پلیدىها است و «تَطهِیرًا» که مفعول مطلق است نیز تأکیدى دیگر براى طهارت بهشمار مىرود. «الرِجسَ» که با الف و لام جنس است، هرگونه پلیدى فکرى و عملى اعم از شرک، کفر، نفاق و جهل و گناه را دربر مىگیرد (المیزان، ج16، ص312).
مطابق با روایات شیعه و اهلسنت، منظور از اهلبیت علیهمالسلام؛ خمسۀ طیبه؛ یعنی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، على، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام هستند.
آیۀ مودت (آیۀ 23 سورۀ مبارکۀ شوری)
سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کند وقتى که آیۀ 23 نازل شد، گفتند: «یا رسول اللّه اقربا و خویشاوندان شما چه کسانى هستند که مودت و دوستى آنها بر ما واجب گردیده است». فرمود: «على و فاطمه و حسن و حسین» (ابن حنبل، فضایل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام، ۱۴۳۳ق، ص۲۹۵).
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پس از رحلت پیامبر
جریان غصب خلافت
اگرچه پیامبر قبل از وفات خویش در جایگاههای مختلف و من جمله غدیر خم، حضرت علی علیهالسلام را به جانشینی خویش تعیین نموده بودند، اما پس از انتشار خبر رحلت پیامبر، در حالى که على علیهالسلام و برخى اصحاب در تدارک غسل و تدفین پیامبر بودند، جمعى از انصار در سقیفه بنىساعده جمع شده و بر آن بودند تا سعد بن عباده، شیخى از بزرگان خزرج را به جانشینى رسول خدا نصب کنند. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح با شنیدن این خبر، بىدرنگ و شتابان روانه سقیفه شدند و پس از رد و بدل شدن سخنانی بین افراد حاضر از قبیلههای اوس و خزرج که در این جریان مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند و عده اندک مهاجرین حاضر در جلسه که مدعی بودند طبق سخن پیامبر ائمه باید از قریش باشند. در نهایت ابوبکر عمر و ابوعبیده توانستند به کمک فضای مخالفت پیش آمده بین اوس و خزرج توانستند برای ابوبکر بهعنوان خلیفه مسلمین -علیرغم تعیین علی علیهالسلام توسط پیامبر- از جمع حاضر در سقیفه بیعت بگیرند.
این امر با اعتراض اهلبیت و اصحاب ایشان مواجه شد. در روایات آمده است که امام علی علیهالسلام به همراه حضرت زهرا علیهاالسلام و حسنین علیهمالسلام در هنگام شب برای اتمام حجت با اصحاب به درب خانههای آنان میرفت و واقعۀ غدیر و سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حق خود آنان را به دفاع از حق خویش فرا میخواند.
همچنین آمده است که عدهای از اصحاب ضمن سر باز زدن از بیعت در خانۀ حضرت زهرا علیهاالسلام به نشانه اعتراض تحصن کردند.
حضرت زهرا علیهاالسلام با توجه به لزوم حفاظت از جان امیرمومنان علیهالسلام، دستور خروج افراد را از خانه صادر فرمودند و از آنجا که میدانستند پایان دادن به تحصن و ترک خانۀ ایشان برای تحصنکنندگان تلخ و دشوار است، ازاینرو با بهکار بردن عبارتِ: «فانصرفوا راشدین» (عبارت مذکور، مدح و دعایی است در حق مخاطب به این معنا که: آنچه باید انجام میدادید، به خوبی انجام دادید، همین مقدار بس است. از زحمات شما متشکریم. چیزی در حق ما فروگذار نکردید)، رضایت خود را از مقاومت و فریاد اعتراض سیاسی تحصنکنندگان اعلام داشتند و به این صورت تحصن پایان پذیرفت و از تحصنکنندگان به زور بیعت گرفتند. البته امیرمومنان علیهالسلام بیعت نکردند (یعقوبی، «سقیفۀ بنیساعده» تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۲۷).
غصب فدک
پس از ماجرای سقیفه و غصب خلافت از نخستین اقدامهای خلیفه این بود که فدک را از تصرف حضرت زهرا علیهاالسلام و امیرالمؤمینین علیهالسلام خارج کند. ازاینرو ابوبکر دستور داد تا عوامل و کارگران آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیتالمال ملحق نمودند (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۵۴۳) وی برای توجیه کار خود به روایتی استناد نمود که جز او هیچ یک از صحابه و روات آن را نقل نکردهاند. در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة»؛ ما ارث نمیگذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است (صحیح بخاری، ج5، ص198).
پس از غصب فدک، حضرت زهرا علیهاالسلام با گروهى از زنان نزد ابوبکر آمد و فرمود: آیا مىخواهى زمینى را که پدرم پیغمبر خدا به من عطا فرموده بگیرى؟! ابوبکر دَوات خواست تا بنویسد که فدک مال فاطمه باشد. عمر وارد شد و به او گفت: اى خلیفۀ پیامبر خدا! مبادا سند فدک را براى زهرا بنویسى، مگر اینکه براى ادّعاى خود شاهد بیاورد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: على و امّ ایمن براى مدّعاى من شهادت مىدهند. عمر گفت: شهادت زن عجمى که فصاحت ندارد قبول نیست. على هم روى خمیر خود آتش مىکشد. حضرت فاطمه با حالتى خشمناک مراجعت کرد (بحارالانوار، ج29، ص645-646).
پس از آنکه حضرت زهرا علیهاالسلام موفق نشدند تا فدک را با سند و شاهد از خلیفه پس بگیرند، ایشان سرپوش بر سر افکند و خود را در چادرى پیچیده با گروهى از زنان به جانب مسجد به راه افتاد. حضرت خود را سخت مستور داشته بود و همچون پیامبر خدا صلّىاللَّهعلیهوآله بدون هیچ کاستى قدم برمىداشت، تا اینکه بر ابوبکر وارد شد. ابوبکر در مسجد نشسته بود و گروهى از مهاجرین و انصار بر گردش جمع شده بودند. براى دور ماندن حضرت از نگاه نامحرمان پردهاى در مسجد آویخته شد و فاطمه علیهاالسلام در پس آن قرار گرفتند و خطبۀ فدکیه را در مسجد رسول خدا ایراد کردند.
هجوم به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام
مطابق با آنچه به تفصیل در منابع شیعه نقل شده، دستگاه خلافت پس از بیعت گرفتن از مردم به انحاء گوناگون، متوجه امام علی علیهالسلام شد تا به هر نحوی از آن حضرت بیعت بگیرند. عمر و عدهای دیگر از طرف خلیفه مأمور شدند که به درب خانۀ امام علی علیهالسلام رفته و ایشان را که خلافت را مطابق تعیین خدا و ابلاغ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم حق خود میدانست و از بیعت با ابوبکر سر باز میزد برای بیعت به مسجد ببرند. آنها به زور وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شده و آن حضرت را بهشدت مضروب نموده، علی علیهالسلام را با خشونت به سمت مسجد برای بیعت کشیدند.
فیض کاشانی در «نوادر الاخبار» کیفیت این واقعه را به نقل از منابع «التهاب نیران الأحزان» چنین میآورد: عمر گروهی را جمع کرد و با آنان به منزل امیرالمومنین علیهالسلام آمد. آنها به پشت در آمدند و در بسته بود. پس فریاد زدند ای علی خارج شو! خلیفۀ رسول خدا تو را میخواند، چون درب خانه به روی آنها باز نشد، هیزم آوردند و آن را پشت در خانه ریختند و آتش آوردند تا آن را روشن کنند. در این هنگام عمر فریاد زد: به خدا قسم اگر در را باز نکنید آن را آتش میزنم. حضرت زهرا علیهاالسلام چون فهمید آنها منزلش را آتش میزنند برخواست و در را باز کرد. پس آن در را کنار زدند قبل از آنکه آن حضرت خود را از آنان بپوشاند. پس فاطمه پشت درب پنهان شد، سپس عمر در را بهشدت کنار زد تا به حدی که او را بین درب و دیوار فشرد.
سپس آنها به سمت امیرالمومنین علیهالسلام هجوم آوردند، در حالی که او بر فراش خود نشسته بود و علیه او با هم یکدست شدند تا اینکه او را از خانهاش بیرون کشیدند، در حالی که لباسش را به سرش کشیده بودند او را به مسجد بردند. پس فاطمه بین آنها و شوهرش حائل شد و گفت به خدا قسم نمیگذارم پسر عمویم را ظالمانه بکِشید و ببرید. وای بر شما چه زود بر خدا و رسولش در مورد ما اهلبیت خیانت کردید، در حالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شما را به پیروی از ما و دوستی ما و تمسک به ما فراخوانده بود. و خداوند تعالی فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»؛ بگو من مزدی از شما طلب نمیکنم، مگر دوستی نزدیکانم.
راوی گوید: پس اکثر آن گروه علی علیهالسلام را به خاطر فاطمه علیهاالسلام رها کردند. عمر به قنفذ بن عمر امر نمود که او را به تازیانه بزند. قنفذ با تازیانه بر پشت او و بر پهلوهایش زد تا اینکه او را بیرمق نمود و آثار آن تازیانهها بر جسم شریفش بر جای ماند و آن زدن، قویترین سبب در سقط جنین بود؛ جنینی که پیامبر اکرم او را محسن نامگذاری نموده بود (فیض کاشانی، نوادر الاخبار، تحقیق مهدی انصاری قمی، ص183).
برخی از منابع که به این موضوع اشاره دارند:
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، چاپ بیروت، ج2، ص443؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج8، ص572؛ عقد الفرید، ابن عبد ربه، چاپ مکتبة هلال، ج4، ص93 و فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی، طبع بیروت، ج2، ص34-35.
عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا علیهاالسلام
مطابق با آنچه در روایات آمده است؛ ابوبکر به همراه عمر بن خطاب، پس از واقعه هجوم و در حالی که حضرت زهرا علیهاالسلام در بستر بیماری بودند به عیادت آن حضرت آمدند و به ایشان سلام کردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانید و پاسخ آنها را نداد. ابوبکر گفت: اى دختر پیامبر! ما آمدهایم تا رضایت شما را به دست آوریم. از شما خواهش میکنیم که ما را ببخشید و از آن چه بر شما رسیده از ما درگذرید! زهرا علیهاالسلام فرمود: «شما اول جواب مرا بدهید، آیا از پیامبر شنیدید که درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر که پس از مرگم فاطمه را بیازارد مانند آن است که در زمان حیاتم مرا آزرده است».
آن دو گفتند: آرى شنیدیم، آنگاه فاطمه فرمود: «پروردگارا! شاهد باش این دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمیگویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و از شما شکایت نمایم» (اعلام النساء، ج3، ص1214-1215).
شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام
حضرت فاطمه علیهاالسلام بر اثر ضربه وارده به آن حضرت در هجوم به خانهشان پس از چند روز از این واقعه به شهادت رسیدند. دربارۀ روز شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام در میان کتابهای تاریخی چند نظر وجود دارد. بعضی از مورخین این زمان را چهل روز و بعضی این مدت را شش ماه بعد از وفات پیامبر ذکر کردهاند. همچنین در روایاتی که از ائمه علیهمالسلام به ما رسیده است دو تاریخ ذکر شده است که بسیاری از علمای شیعه تاریخ 95 روز بعد از رحلت پیامبر را معتبرتر میدانند. مطابق با این نقل، شهادت آن حضرت در 3 جمادی الاخر 11 هجری رخ داده است.
فضایل و مناقب حضرت فاطمه علیهاالسلام
اشتراک حضرت فاطمه علیهاالسلام با پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و حسنین علیهمالسلام در مقام عصمت و طهارت (بلکه طبق روایات آن حضرت عصمت کبرای الهی است)؛
اشتراک حضرت صدیقه علیهاالسلام با پدر و همسر و فرزندانش در مجاز بودن به ورود و توقف در مسجد پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در جمیع حالاتشان؛
مادر ائمه اطهار علیهمالسلام است؛
هنگام ولادت فاطمه علیهاالسلام نور او تمام خانههاى مکه را فراگرفت؛
نامگذارى حضرت زهرا علیهاالسلام از طرف خداوند متعال مىباشد؛
نام فاطمه بر ساق عرش و درهای بهشت درج شده است؛
جنگ و یا صلح با آن حضرت مانند جنگ و صلح با پیامبر و على و حسنین علیهمالسلام است؛
سیدۀ زنان عالم است؛
آن حضرت محدثه است؛ یعنی فرشتگان با او سخن میگفتند؛
شیعیان آن حضرت به بهشت بشارت داده شدهاند؛
مخالفان حضرتش به هلاکت میافتند؛
در روز قیامت همانند پدر و همسر و فرزندانش سواره محشور میشود؛
شفیعۀ کبرای روز قیامت است؛
حب فاطمه علیهاالسلام همانند حب همسر و فرزندان معصومش (که اجر رسالت خاتم الانبیاء است)، بر همگان واجب است؛
با پدر و همسر و فرزندانش در قبه الوسیله یا درجةالوسیلۀ بهشت جای دارند؛
با پدر و همسر و فرزندانش علیهمالسلام در قبهاى از نور که زیر عرش برپا مىشود و جز پنج تن علیهمالسلام کسى را به آن رتبۀ والا راه نیست جای دارد؛
حضرت فاطمه علیهاالسلام یکى از افرادى است که آیۀ مباهله در شأن آنها نازل شده است و آن وجود مقدس بین چهار معصوم قرار گرفته است؛ یعنى بین محمد و انفسنا (على) و ابنائنا (حسن و حسین) علیهمالسلام؛
در صفات و ارزشهاى معنوى هم کفو على علیهالسلام است؛
بشر از آدم تا خاتم مأمور به توسل به حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام بوده است؛
سوره انسان در فضیلت او و همسر و دو فرزندش نازل گردیده است؛
هنگام ورود فاطمه علیهاالسلام به صحنۀ محشر از جانب حضرت حق تبارک و تعالى ندا مىشود: «اى اهل محشر نگاهتان را فرو افکنید تا فاطمه عبور نماید»؛
حضرت زهرا علیهاالسلام بزرگترین نعمت الهی.
محمد شجاعی، کارشناس مذهبی در مورد شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام در گفتگو با خبرگزاری مهر بیان فرمودند:
یکی از عظیمترین نعمتهای الهی برای انسان که هم مسئولیتآور است و هم باید به خاطرش به ذوق و شوق و گریه درآمد، نعمت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام است که خداوند تبارک و تعالی این خانم را مادر همۀ ما قرار داده و انسان باید خیلی شاکر باشد. ما نمیتوانیم این مسئله را درک کنیم، چون معرفتمان نسبت به ایشان کم است.
اگر کسی قیمت خودش را شناخت و دریافت فرزند فاطمه زهرا علیهاالسلام است، به هیچ وجه به کسی یا جنس مخالفی التماس محبت نمیکند و گدای عاطفۀ زمینی دیگران نمیشود. حتی اگر پدر و مادر زمینی هم از او عشق و محبت را دریغ کردند. بنابراین انسانی که به خودشناسی نائل آمد، درمییابد فاطمه زهرا علیهاالسلام چقدر عظمت دارد.
یکی از حسرتهای روز قیامت این است که ما با مادرمان حضرت زهرا علیهاالسلام چقدر غریبانه زندگی کردیم و او چقدر میتوانست با ما و در کنار ما باشد و در زندگی ما نقش داشته باشد.
فاطمه زهرا علیهاالسلام زنی نیست که خداوند ایشان را بهعنوان مادر ائمه و زن امیرالمؤمنین علیهالسلام و دختر پیغمبر به ما معرفی کرده باشد. نه این گونه نیست. فاطمه زهرا علیهاالسلام نزدیکترین فرد به من در زندگی است. همین الان با من زندگی میکند. پشتیبان من هم در دنیا و هم در آخرت است. بسیاری از ما این روزها در مجالس سوگواری حضرت زهرا علیهاالسلام بر مظلومیت آن حضرت گریه میکنیم و مدعی هستیم که ایشان را الگوی خود میدانیم، اما این یک ژست دینی بیشتر نیست.
اگر بخواهیم زوایای گوناگون زندگی آن حضرت را در مقابل زندگی امروز خود مقایسه کنیم، نقاط خلأ و انحراف بسیاری در زندگیهایمان پیدا میشود. حضرت زهرا در اطعام و صدقه به فقرا دریغ نمیکردند، جهاز ساده و مهریه گمشدههای ازدواجهای امروزی ما هستند.
یک داستان زیبا و آموزنده برای ما از زندگی حضرت، داستان حجاب ایشان در مقابل یک مستمند نابینا است، اما معلوم نیست این الگو کجای خیابانها در پوشش زنان و رفتارشان با نامحرم پیداست؟ شما چند نمونه دیگر میتوانید از تناقضهای زندگی ما در تکریم ساده زیستی فاطمی و سبک زندگی امروزمان را بیان کنید؟
رمز تقرب به خدا، سبقت در خیرات و خوبیهاست و تنها کسی که میتواند ما را راهنمایی کند، خود حضرت زهرا علیهاالسلام است. ایشان در همۀ زمینهها اعم از عبادت، نحوۀ همسرداری، تربیت فرزند، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و... میتواند برای ما الگو باشد. از این رو تبعیت از آن بانو موجب شباهت و سنخیت با ایشان میشود. بعد از سنخیت هم ارتباط و الحاق به ایشان صورت میگیرد.
بنابراین، رمز وجود حضرات معصومین این است که با هدف خلقت ما ارتباط مستقیم دارد. چون باطن انسانی و جاودانی ما آن مقام را لازم دارد و ما باید به آن جایگاه برسیم. برای رسیدن به این جایگاه باید حرکتی صورت بگیرد که توقف و عقبگرد در آن ممنوع است.
سوال اساسی که ما باید از خودمان بپرسیم، این است که آیا من تصمیم دارم مثل و شبیه مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام باشم یا خیر! اگر تصمیم دارم مثل او باشم، چگونه امکانپذیر است و چه کسی میتواند ما را به این باطن راهنمایی کند؟
پاسخ این است که ما برای رسیدن به مقام صدیقه طاهره باید از خودشان کمک بگیریم. در قرآن کریم میخوانیم: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود.
علت اینکه کسی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را الگو قرار نمیدهد، این است که تصمیم ندارد شبیه او شود. او فقط دنیا را میبیند و از آدمهایی تبعیت میکند و الگو میگیرد که شبیه آنهاست: مثل هنرپیشهها، ورزشکاران، بازیگران و... اصلاً حسرتی در دلش نیست که چرا از معصوم دور است. چون دوست ندارد به سبک آنها زندگی کند، اما کسی که همراه اهلبیت است، یقین دارد که حرکت درستی میکند. در این صورت، سنخیت متصل میشود و به حضرت محلق میشود که این ملحق شدن ممکن است یا در دنیا باشد یا در قیامت. حالا بعضیها زرنگ هستند و در همین دنیا ملحق میشوند و بعضیها هم در آخرت.
حضرت زهرا علیهاالسلام یک حقیقت مبسوط عرشی است که تا زمین آمده و همچون کانالی است که با جلوههای مختلف به نام علی، حسن، حسین، سجاد و ... تجلی کرده است. بعضی افراد با جلوه زهرایی میتوانند ارتباط بگیرند، ولی با جلوۀ علویاش نمیتوانند. بعضی دیگر با جلوۀ مجتباییاش میتوانند ارتباط بگیرند، ولی با جلوۀ سجادیاش نمیتوانند.
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: «نور فاطمه علیهاالسلام پیش از خلقت زمین و آسمان آفریده شده است.» بعضی از حاضران پرسیدند: مگر او بشر نیست؟ حضرت فرمودند: «فاطمه حوریهای بشرگونه است.»
به این کلمات خوب دقت کنید که خیلی مهم است. چون خلقت ما از نور معصوم است. پس هر چیز را به مقام آنها اتصال میدهند، در واقع حقیقت باطن ما است. فاطمه زهرا علیهاالسلام یک حقیقت بهشتی دارند که در قالب یک زن ظهور دارد و یک جنبۀ مادی مثل سایر انسانها جنبۀ طبیعی و زمینی دارند که به خاطر این جنبۀ زمینی ازدواج میکنند و غذا میخورند. حالا حضرت زهرا علیهاالسلام که قبل از خلقت آسمان و زمین وجود داشتهاند پس کجا بوده و مکانشان کجا بوده است.
در ادامۀ روایت حضرت میفرمایند: حضرت زهرا علیهاالسلام در یک جایگاهی در ساق عرش بودهاند. عرش خدا مرکز حاکمیت، مدیریت و تدبیر الهی است که حضرت آنجا بودهاند و علاوه بر جنبه بهشتی بودن، جنبه عرشی هم دارند که جنبه عرشی حضرت از جنبه بهشتی بالاتر است.
پس ما روی زمین با شخصیتهایی روبهرو هستیم که در عین اتصالشان به مقام عرشی، یک ظهور مادی هم دارند و آن هم خدا در حق ما لطف کرده که آن را در متن زندگی ما آورده و آن را به ما نشان میدهد. پس حضرت وقتی پایین میآید و به صورت انسان ظهور میکند، مقام اصلیاش را دارد و اتصالش باقی است.
همیشه در قوس نزول، خیرات و ریزش وجود دارد و مانعی نیست، اما مسئله در قوس صعود است که شخص با تجلیات الهی مثل حضرت زهرا علیهاالسلام یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف روبهرو میشود و درک میکند؛ اما نمیتواند با آنها بالا برود و به پشت صحنه نمیرسد، چون قصدش «شدن» نیست.
حضرت زهرا علیهاالسلام و اهلبیت علیهمالسلام ما را به مقام خودشان دعوت میکنند، اما به شرطی که ما معرفت و بصیرت داشته باشیم و بخواهیم که برویم. از طرف آنها منعی نیست، ولی مشکل از طرف ماست که آیا تصمیم داریم، آیا آن جایگاه و مقامشان را میشناسیم یا نه!
جایگاه حضرت زهرا علیهاالسلام در نظام هستی
شناخت حضرت زهرا علیهاالسلام نیاز ضروری و واجب ماست که غفلت از این نور مقدس، جدای از اینکه به ایشان جفا کردهایم از فیوضاتی که میبایستی از ایشان دریافت کنیم نیز محروم میشویم.
آنچه که در روایت و آیات الهی دربارۀ حضرت زهرا و ائمه علیهمالسلام تذکر داده شده، این است که ما باید بدانیم مقامات آنان چیست و همچنین شناخت حقیقت و اینکه جایگاه خودمان کجاست. چون اصل و ریشۀ ما به آنها برمیگردد.
در واقع هر چیزی که از مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام میشنویم؛ یعنی این بانو ما را به جایگاه خودش دعوت میکند. این طور نیست که بگوییم آنها چنین جایگاهی دارند و ما نمیتوانیم به آنها برسیم. ما در زیارت عاشورا میخوانیم: «اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ»؛ از خداوند میخواهم مرا هم به مقام محمود برساند. کمتر از مقام امام حسین علیهالسلام را از خداوند نمیخواهیم. این بسیار مهم است. اقتضای بخش انسانی و فوق عقلانی انسان این است که به کمتر از آن مقام راضی نمیشود و نرسیدن به چنین مقامی مایۀ حسرت و خسران او میشود.
بنابراین، وقتی راجع به جایگاه معصوم سخن میگوییم، در واقع سخن از جایگاه خودمان است. به ویژه سخن از حضرت زهرا علیهاالسلام که در حقیقت بحث از مباحث انسان شناسی است که با شناخت این بانو قیمتمان را بهتر میشناسیم و اینکه چه جایگاهی داریم و نباید خود را به کمتر از او بفروشیم. درک این مطلب موجب دور شدن از غصههای دنیایی، حقارت و خودکمبینی در مسائل دنیایی است. اگر این مقام را درک کنیم، بر کمبودهای دنیایی گریه نمیکنیم و برعکس، شادی، امید، آرامش و آیندۀ روشنی داریم. اما حواسمان باشد مشغول کمالات دنیایی نشویم تا این نعمت عظیم آخرتی را از دست ندهیم. پس وقتی سخن از حضرت زهرا علیهاالسلام به میان میآید؛ یعنی ایشان ما را به آن مقام دعوت میکند.
مقام آفرینش حضرت زهرا علیهاالسلام
اهلبیت علیهمالسلام از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام از شخصیتهای نورانی و از اولین مخلوقات خداوند هستند. چنانکه امام رضا علیهالسلام فرمودند: «إِنَّ أَوَّلَ ما خَلَقَ اللَّهُ عزوجل ارواحنا»؛ نخستین چیزی که خدای متعال خلق فرمود، ارواح ما است. منظور از ارواح ما همان روحی است که خداوند تبارک و تعالی فرمود: «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»؛ از روح خود در آن دمیدم. این روح، همان روح محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که در انسان دمیده شده است.
فاطمه، حوریۀ انسان نماست
هر موجودی که قبل از تو آفریده میشود، سعه وجودیاش بالاتر است. چون از جنس عرش است؛ یعنی شدت و سعه وجودیشان از کرسی بالاتر است.
در عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج11، ص39 از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در باب خلقت حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است: «خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَی آدَمَ قِیلَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا قَالَ التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِید»؛ نور فاطمه علیهاالسلام پیش از خلقت زمین و آسمان آفریده شده است. بعضی از حاضران پرسیدند: مگر او بشر نیست؟ حضرت فرمودند: فاطمه علیهاالسلام حوریهای بشرگونه است. حاضران سؤال کردند: چگونه؟ حضرت فرمودند: خداوند عزّوجلّ پیش از آنکه آدم را بیافریند، او را از نور خود آفرید، آن هنگام که ارواح بودند. سؤال کردند: فاطمه در آن هنگام کجا بود؟ فرمودند: در حُقّه و جایگاهی در زیر ساقة عرش و در جواب اینکه سؤال کردند: غذای او چه بود؟ فرمودند: غذای او «تسبیح» و «تقدیس» و «تهلیل»؛ یعنی «لاالهالاالله» و «حمد و ثنای الهی» بود.
فاطمه یک حوراء انسان نماست و غذای ایشان در عرش الهی تسبیح و تقدیس و تحمید خداوند بوده است. پس انسانیت هر آدمی تسبیح، تحمید و تقدیس و ذکر الهی است. این روایت حکایت از بخش انسانی دارد و کسی به حضرت زهرا شبیهتر است که در وجودش غذاهای معنوی بخورد و بتواند با این غذا ارتباط بگیرد. گاهی ما ۵۰ یا ۶۰ سال عبادت میکنیم و نماز میخوانیم ولی نمیتوانیم درک درستی از تسبیح و حمد خداوند داشته باشیم.
خدای تبارک و تعالی اولین ظهورش نور محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که کاملترین ظهور و عالیترین نمونه اوست که در قرآن به مثل اعلی تعبیر شده است.
وقتی زیارت جامعه کبیره میخوانیم، باید بدانیم «معدن الرحمه» یعنی چه؟ باید بدانیم هر فیضی که نصیب ما میشود تماماً به برکت اهل بیت علیهمالسلام است. حضرت زهرا علیهاالسلام مقامی داشتند که فرشتهها خدمت ایشان میرسیدند و مقام انسان هم از ملائکه بالاتر است و علت سجده ملائکه بر انسان به خاطر این است که انسان همۀ اسمای الهی را دارد و چون فرشتهها ندارند، باید بر او سجده کنند. «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا»؛ و تمامی اسما را به آدم آموخت.
خلق حضرت زهرا علیهاالسلام قبل از خلقت آسمان و زمین
امام صادق علیهالسلام در توصیف مقام حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند که نور فاطمه علیهاالسلام قبل از خلقت آسمان و زمین بوده است و عالم فرشتهها بعد از این مرحله خلق شده است. پس ما هم میتوانیم به مقامی بالاتر از فرشتگان برسیم و جایگاه و جنس ما از فرشتگان بالاتر است و فرشتگان خدمتگزار حضرت زهرا علیهاالسلام بودهاند. پس این امکان برای ما نیز وجود دارد که از طریق مادرمان حضرت زهرا علیهاالسلام به آن مقام برسیم.
چرا به فاطمه زهرا علیهاالسلام محدثه میگویند؟
علامه بحرانی در عوالم العلوم و المعارف والاحوال، ص36 از امام صادق علیهالسلام آوردهاند: «کانت محدثه و لم تکن نبیه إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ»؛ فاطمه دختر رسول خدا محدثه بود، ولی پیامبر نبود. اینکه فاطمه علیهاالسلام به محدثه نامگذاری شد، چون فرشتگان پیوسته از آسمان فرود میآمدند و به فاطمه علیهاالسلام خبر میدادند، همانطور که به مریم دختر عمران خبر میدادند.»
محدث کسی است که به او الهام میشود؛ آن کسی که از عالم، اخبار را دریافت میکند و دائماً با غیب با او در ارتباط بوده و بدون آنکه به مقام نبوت رسیده باشد ملائکه با او سخن گویند. در زیارت نامۀ حضرت زهرا علیهاالسلام میخوانیم: «السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ»؛ سلام بر تو ای هم سخن با ملائکه و بسیار دانا. این حکایت از آن دارد که حضرت زهرا همیشه مورد خطاب ملائکه بودهاند.
اگر ما بتوانیم با حضرت زهرا علیهاالسلام انس بگیریم، راه عالم فرشتگان به قلب ما باز میشود؛ حملههای شیطان را درک میکنیم و میفهمیم که چگونه باید به آنها پاسخ بدهیم؛ میفهمیم که شیطان چه افکاری را به ما تحمیل میکند. اما هر چه از این مادر دور هستیم و انس کمتری میگیریم، به احساس پوچی و منفینگری بیشتری میافتیم.
امیدواریم که با انس بیشتر با این خانم بتوانیم خودمان را به جایگاه واقعی و آن هدف اصلی خلقت که برای آن خلق شدهایم رسانده و سعادتمند در دنیا و آخرت شویم.
مــــــــادر
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزیه دو عالم همه از چادر توست
مادر جان مادر جان من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظهای که دگر سر ندارم
مادر جان مادر جان مگیر از سرم سایۀ چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم مادر جان مادر جان
بگیر از سر لطف، جان مرا هم
ببخشا اگر جان دیگر ندارم، مادر جان مادر جان
بخوانم به فرزندیات که امیدی به غیر از دعاهای مادر ندارم
فاطمه سوگند به پاکی تو، بیرق ما چادر خاکی تو
0 نظرات