شهید محسن حججی

آشنایی با زندگی شهید والا مقام محسن حججی

سربلند مثل شهید مدافع حرم؛ محسن حججی

21 تیر 1370؛ محسن در نجف‌آباد به دنیا آمد. خانواده‌ای که حجت‌الاسلام مصطفی حسناتی این طور توصیف می‌کند: «رشد این شهید در خانواده‌ای علمی بوده و خاندان حججی معروف هستند. آیت‌الله حججی در زمان رضاخان بیشترین خدمت را به منطقۀ اصفهان داشت، زمانی که حجاب از سر زنان و عمامه از سر علما برمی‌داشتند این عالم ربانی در گوشه و کنار دست افراد مستعد را می‌گرفت و به حوزه می‌برد.

آبان 1391؛ در نمایشگاه دفاع مقدسی که در نجف‌آباد برپا شده بود، محسن با زهرا عباسی همکار می‌شود و همین آغازی می‌شود برای آشنایی و ازدواج؛ به قول همسر محسن، شهدا واسطه آشنایی این دو بودند. 11 آبان 91 خطبۀ عقد جاری و محسن در 21 سالگی داماد می‌شود و در مرداد 93 مراسم عروسی برگزار می‌شود.

24 فروردین 95؛ اولین و آخرین فرزند محسن به دنیا می‌آید، اسمش را علی می‌گذارند. محسن در فایل صوتی وصیتش این گونه به تنها فرزندش خطاب می‌کند: «سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمه‌ای هم می‌خواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!

اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی علیه‌السلام شود! می‌خواهم طوری علی‌وار زندگی کنی که یکی از سربازان امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شوی.»

27 تیر 1396؛ محسن برای دومین بار به سوریه اعزام شد، در مأموریت اولش بیشتر در حلب و لاذقیه عملیات داشتند، اما این بار قرار بود به نزدیکی مرز با عراق بروند؛ به گفته همسر شهید، این دفعه که می‌خواست برود گفت: «زهرا دعا کن من دوباره سردار را ببینم، می‌خواهم از او بخواهم کاری بکند که من همان‌جا در سوریه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.»

طبق آنچه داعش منتشر کرده، همه چیز از 16 مرداد 96 شروع شد، از «التنف»، در عملیاتی در منطقه مرزی بین سوریه و عراق، زمانی که محسن حججی با تنی مجروح در پشت سنگری در کنار اجساد نیمه‌جان تعدادی از هم‌رزمانش آخرین مقاومت‌ها را می‌کند؛ آن زمان هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که این جوان ایرانی قرار است چه بر سر داعش بیاورد، شاید اگر داعشی‌ها می‌دانستند که انتقام همین شهید آنها را ظرف 3 ماه ریشه‌کن خواهد کرد، ترجیح می‌دادند با او کاری نداشته باشند.

نمی‌دانستند و فیلم و تصویری که از او منتشر کردند تا به خیال خود خط و نشانی بکشند و نشان دهند اگر دستشان به ایران و ایرانی برسد چه می‌کنند؛ چه نتیجه معکوسی به همراه دارد، تصاویری که با آن ترکیب دود و آتش، صحنۀ کربلا را بر هر مخاطب آشنا با تاریخ تداعی می‌کند؛ اما همۀ ارتباط محسن با کربلا فقط این عکس نبود، تصاویر بعدی که به صورت محدود انتشار پیدا کرد از پیکر بی‌سر و بی‌جان او بود تا به پیروی از مرادش شهادتی حسینی داشته باشد.

18 مرداد 96؛ محسن به آرزویش رسید، تصاویر و خبر شهادتش در کانال‌های تلگرامی محلی منتشر و بعداً از سوی خبرگزاری‌ها رسماً اعلام شد، بیش از پیکر بی‌جان محسن آن عکس حماسی بود که توجه‌ها را به خود جلب کرد که چطور می‌توان اسیر بود و با این اقتدار به دریچۀ دوربین نگاه کرد.

صفحات مختلف عکس را بازنشر کردند، هنرمندان با افکت‌گذاری و تغییراتی عکس را زیباتر کردند، حسن روح‌الامینی محسن را در آغوش اباعبدالله به تصویر کشیدند، شاعران شعرها سرودند و آهنگ‌ها به یاد او ساخته شد؛ رفته رفته اینستاگرام و تلگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی پر شدند از همان عکس معروف و طی همان چند روز اول هشتگ محسن حججی به یکی از داغ‌ترین موضوعات فضای مجازی بدل شد.

شخصیت‌های سیاسی همچون قاسم سلیمانی، علی‌اکبر ولایتی، محمدجواد ظریف، امیر حاتمی، محسن رضایی، علی لاریجانی، سید عمار حکیم، حسین امیرعبداللهیان، سعید جلیلی و اسحاق جهانگیری و تعدادی از هنرمندان و بازیکنان از جمله علیرضا عصار، مهدی طارمی، پرویز شیخ‌طادی و رسول نجفیان به اظهارنظر در خصوص محسن حججی پرداختند.

19 مرداد 97؛ در بین این واکنش‌ها آنچه بیش از همه در رسانه‌ها انعکاس داشت، بیانیۀ شهید سردار سلیمانی فرماندۀ وقت سپاه قدس بود که در بیانیه‌ای اعلام کرد: «مردم دلاور و امت حزب‌الله خصوصاً خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه‌کن کردن شجرۀ خبیثۀ وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت... . به حلقوم بریدۀ این شهید عزیز راه اباعبدالله علیه‌السلام سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجرۀ ملعونه و نابودی این غدۀ خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.»

23 مرداد 96؛ مراسم گرامیداشت شهید محسنی حججی در حسینیۀ امام خمینی نیروی زمینی سپاه برگزار شد، در این مراسم محسن رضایی دبیر تشخیص مصلحت نظام، سردار حسین سلامی جانشین سپاه پاسداران، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، قاضی‌زاده هاشمی وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی، سردار خاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه، حجت‌الاسلام شیرازی نماینده ولی‌فقیه در سپاه قدس و سردار سرلشکر رحیم صفوی مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا حضور داشتند؛ مراسم بزرگداشت محسن حججی در بسیاری از شهرهای ایران از جمله تهران، اصفهان، اردبیل، رشت، بیرجند، یزد، مشهد، اهواز، قم، نجف‌آباد، گرمسار، جاسک و دلوار برگزار شد.

7 شهریور 96؛ پیکر شهید مدافع حرم، محسن حججی در جریان مبادلۀ میان نیروهای مقاومت و گروهک تروریستی داعش، تحویل معراج‌الشهدای شهر تدمر سوریه شد؛ بر همین اساس نیروهای حزب‌الله لبنان پیکر این شهید را به همراه شهدای این حزب و اسیر دست داعش بعد از ورود اتوبوس‌ها به تدمر تحویل گرفتند.

3 مهر 96؛ پس از مدت‌ها انتظار پیکر مطهر شهید محسن حججی ساعت 20:30 از طریق پایگاه هوایی قدر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد تهران شد، در این مراسم با نواخته شدن سرود جمهوری اسلامی ایران و مارش نظامی از پیکر شهید حججی استقبال شد، خانواده شهید، آحاد مختلف مردم و جمعی از مسئولان کشوری و لشکری از حاضران در این مراسم بودند.

4 مهر 96؛ نخستین مراسم وداع با شهید در حرم مطهر رضوی بود که بنا به درخواست مردم مشهد صورت گرفت؛ تولیت آستان قدس رضوی در این مراسم حاضر شد و گفت: «دلدادگی او را مشاهده کردید که عشق، انتخاب راه و پیام او برای همگان روشن است، شهید حججی یکی از جلوه‌های عاشورای حسینی است؛ شهید حججی! تو و یارانت بازی دشمن را خوب به هم زدید، تو نمایندۀ همۀ شهدا هستی و عطر بهشتی شهادت را در بین مردم کشور پراکنده ساختی و دل همه را بردی؛ تو یک طوفان ملی از شور و شعور را با آمدنت در کشور ایجاد کردی؛ تو رمز وحدت همۀ سلایق شدی.»

صبح 5 مهر 96؛ رهبر انقلاب قبل از مراسم تشییع در تهران، در جمع اعضای خانوادۀ محسن حججی و در کنار تابوت او حضور پیدا کردند و خطاب به خانوادۀ شهید گفتند: «ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به‌خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همۀ شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند، لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچ‌وقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به این‌جور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که این‌جور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد.»

پیش از ظهر 5 مهر 96؛ مراسم تشییع با حضور پرشور مردم تهران برگزار شد و بسیاری از مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی، نظیر علی و صادق لاریجانی روسای مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه در این مراسم حضور پیدا کردند.

بعدازظهر 5 مهر 96؛ ساعت 16:30 میدان امام اصفهان مملو از جمعیتی بود که چشم انتظار بازگشت پیکر محسن بودند، ورود پیکر با ساعتی تأخیر صورت گرفت، اما هرچه رفت بر تعداد جمعیت افزوده شد، آفتاب که از دیواره‌های میدان امام غروب می‌کرد، خودروی حامل پیکر از دل جمعیت خارج می‌شد تا به سمت پادگان لشکر 8 نجف برود، محسن شب آخر را در کنار همکارانش سپری کرد.

طلوع خورشید پنجشنبه 6 مهر 1396 خورشیدی، مردم نجف‌آباد برای وداع با محسن‌شان به میدان آمدند؛ بیش از صدها هزار نفر در مراسم تشییع پیکر مطهر شهید محسن حججی در شهرستان نجف‌آباد حاضر شدند تا به دشمنان نشان بدهند پای آرمان‌های خود با انقلاب اسلامی ایستاده‌اند؛ محسن را در یادمانی که ویژه او ساخته بودند به خاک سپردند.

11 مهر 97؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید محسن حججی، این شهید والامقام را نشانۀ خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا خواندند و با اشاره به حضور باشکوه و کم‌سابقه مردم در تشییع آن شهید، خاطرنشان کردند: «خداوند به‌ واسطۀ مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به فراگیر شدن نام برجسته، ممتاز و درخشان شهید حججی در سراسر کشور در اثر مجاهدت و شهادت مظلومانۀ او گفتند: «همۀ شهدای ما مظلوم‌اند و غیر از محسن شما، شهدای دیگری نیز هستند که دشمن، سر از تنشان جدا کرده و همگی در نزد خداوند عزیز و صاحب درجات هستند، اما خدای متعال بر اساس حکمت خود و خصوصیات این جوان، او را نماینده و سخنگوی این شهیدان کرد.»

ایشان حضور کم‌نظیر مردم قدرشناس در تشییع شهید حججی در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و نجف‌آباد را بسیار پرمعنا دانستند و گفتند: «خداوند دل‌ها را مجذوب کرد و افراد گوناگونی که زندگی برخی از آنان در ظاهر تناسبی با جهاد و شهادت ندارد، عکس شهید را در دست گرفته و به تشییع او آمدند؛ در چنین شرایطی مجذوب بودن دل‌های بخش زیادی از جوانان به مفاهیم انقلابی، حیرت‌انگیز است و اگر کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دهۀ 60 بیشتر نباشد، کمتر نیست.

سلام و درود حق بر این شهید پر افتخار و سرافراز که در حساس‌ترین و خطیرترین لحظۀ زندگی، نماد حق پیروز و آشکار در برابر باطل رو به زوال شد. سلام خدا بر او که با جهاد مخلصانه و شهادت مظلومانه، خود را و همۀ ملت خود را عزیز کرد.»

جزییاتی از شهادت شهید محسن حججی و فرمانده‌اش (شهید مرتضی حسین‌پور)

سحرگاه شانزدهم مرداد ۱۳۹۶، استان حمص، جنوب سوریه؛ توپخانه نیروهای آمریکایی در پایگاه التنف، دو مقر نیروهای گردان سید الشهدا بسیج مردمی عراق را در منطقه «الجمونه» در جنوب غرب استان الانبار هدف قرار داد.

۴۰ نفر از رزمندگان جبهۀ مقاومت از جمله ۴ فرمانده میدانی به نام‌های جهادی «احمد علی، ابوحیدر، جعفر الدراجی و عبد رسول» به همراه «منتظر قاسم الولانی»، فرزند فرمانده گردان سید الشهدا در جریان این حملات توپخانه‌ای به شهادت رسیدند و شماری دیگر زخمی شدند.

دقایقی از حملات توپخانه‌ای نیروهای آمریکایی نگذشته بود که ده‌ها تن از عناصر تروریستی داعش از صحرای استان الانبار عراق به مواضع نیروهای مقاومت در منطقۀ الجمونه هجوم آوردند.

تروریست‌ها در این حمله با انفجار ۳ خودروی انتحاری وضعیت را به سود خود تغییر دادند و نبردهای سنگین و تن به تن نیروهای مقاومت با تروریست‌های داعش تا نزدیکی طلوع صبح ادامه داشت.

در این منطقه وقتی شهید حسین‌پور (فرمانده شهید حججی) و چند صد نفر از رزمندگان عمدتاً عراقی تحت فرمانش مورد حمله قرار می‌گیرند، به سرعت نیروهایش را از خاکریز اول به خاکریز دوم می‌کشاند و به شدت با نزدیک به ۲۰۰ نیروی داعشی که به ماشین‌های بمب‌گذاری شده نیز مجهز بوده‌اند درگیر می‌شود و آنگونه که مسئولان ارشد و نیز نیروهای تحت امر او می‌گویند؛ اگر تدبیر و رشادت او نبود لااقل نیمی از نیروهای تحت امر او در این منطقه مرزی که کمترین عوارض طبیعی را دارد، به شهادت می‌رسیدند. شهید با فراست به زودی نیروها را در مقابل داعش آرایش می‌دهد و این در حالی است که به طور بی‌سابقه‌ای داعش عملیات روزانه را به شبانه تبدیل کرده بود.

شهید در میان امواج پی در پی انفجارهای سنگین ناشی از خودروهای منفجره نیروهایش را مدیریت می‌کند تا با کمترین شهید، حملۀ شدید داعش را متوقف نماید و در این بین موفق می‌شود و نیروهای داعش مدتی پس از درگیری شدید و برجای گذاشتن حدود ۳۰ کشته به عقب بازمی‌گردند. در حین این عملیات، شهید مرتضی حسین‌پور اگرچه بر اثر نارنجک داعش از ناحیۀ کتف زخمی می‌شود، اما در همان حال از فرماندهی نیروهایش غافل نمی‌شود و تا پایان عملیات و دفع هجوم داعش در کنار نیروهایش می‌ماند و البته در حین انتقال به یک بیمارستان صحرایی به شهادت می‌رسد.

و محسن حججی در جریان حملات انتحاری ابتدا از ناحیۀ کتف مجروح می‌شود و در ادامه هم در درگیری‌های مستقیم و با شلیک‌های ممتد تروریست‌ها از سمت پهلو هدف قرار گرفته و به شدت زخمی می‌شود، اما با این وجود تا آخرین لحظه مقاومت می‌کند.

عناصر تروریستی داعش با کمک مستقیم نیروهای آمریکایی موفق می‌شوند در منطقه الجمونه صحنه گردانی کنند، و در نهایت محسن حججی توسط عناصر تروریستی به اسارت درمی‌آید.

عناصر تروریستی داعش به سرعت محسن را به مناطق اشغالی در استان الانبار عراق انتقال می‌دهند و ساعاتی بعد این رزمندۀ دلیر را به شهادت می‌رسانند و روز هجدهم مرداد این جنایت رسانه‌ای می‌شود.

وصیت‌نامۀ شهید محسن حججی

برای بانوی صبر

السلام ای بانوی سلطان عشق

السلام ای بانوی صبر دمشق

زینبِ دنیا و عقبیِ علی

شرح مدح لافتی الا علی

در مسیر شام غوغا کرده‌ای

شهر را آشوب برپا کرده‌ای

خطبه خواندی از غریبی حسین

زنده کردی کربلا در عالمین

گر نبودی کربلایی هم نبود

گریه و شور و نوایی هم نبود

رنج‌هایی‌ست فراوان دیده‌ای

خیمه‌ها، غارت، سواران دیده‌ای

دیده بودی، حلق و چشم و حرمله

گریه کردی پا به پای قافله

بسم الله النور...

صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا علیهاالسلام

وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون

هرگز نمی‌میرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جدیده عالم دوام ما...

چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک‌تر می‌شوم قلبم بی‌تاب‌تر می‌شود. نمی‌دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم. نمی‌دانم چگونه خوشحالی‌ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم. به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می‌نویسم.

نمی‌دانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند. نمی‌دانم چه چیزهایی عامل آن شد. بدون شک شیر حلال مادرم، لقمۀ حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است.

عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده‌ام و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجۀ بندگی می‌رسم.

خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم، اما نمی‌دانم که چقدر توانسته‌ام موفق باشم.

چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهل‌بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بندۀ بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند که اگر این چنین شد؛ الحمدالله رب العالمین.

اگر روزی خبر شهادت این بندۀ حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید.

اوست که رو سیاهی چون مرا هم می‌بخشد و مرا یاری می‌کند.

همسر عزیزم زهرا جانم

اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی‌ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرت زینب شد.

مبادا بی‌تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان. حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.

پدر عزیزم

همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی‎ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه‌اش علی اکبر حاضر شد. داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست. پس صبور باش پدرم، می‎دانم سخت است، اما می‎شود.

مادر عزیزم

ام البنین علیهاالسلام چهار جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد. حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به او دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده‌ای و مبادا با بی‌تابی خود دل دشمن را شاد کنید.

برادر عزیزم

 اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی، آن لحظه‌ای را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس بن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد. مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه‌ای که تقدیم

0 نظرات

ارسال نظرات