شهید سید رضا طاهر

شهدای خان طومان

شهید سید رضا طاهر هریکنده 10 دی 1364 در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. زادگاه ایشان روستای هریکنده واقع در شهرستان بابل مى‌باشد. او فرزند اول خانواده است. تحصيلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسۀ شهدا و ولایت هریکنده و دبیرستان را در مدرسۀ بوعلی بابل گذراند. از سن 8 - 9 سالگی شروع به نماز خواندن و روزه گرفتن کرد. در سن 15 سالگی مسئولیت کتابخانۀ محل را به عهده گرفت و کمی بعد، شورای بسیج در حیطۀ کارهای فرهنگی و مسئول حلقۀ صالحین شد. بعد از گرفتن دیپلم اوقات فراغتش را در کارخانۀ فرش بافی پر کرد تا کمک خرجی برای خانواده باشد.

با مشورتی که با پدر و مادرش داشت، تصمیم می‌گیرد که برای سپاه ثبت‌نام کند. در سال 84 جذب سپاه می‌شود. دو سال و نیم در دانشگاه نظامی امام علی علیه‌السلام اصفهان مشغول به تحصیل بود و مدرک فوق دیپلم خود را گرفت. پس از آن در سال 87 در سپاه ساری جذب و در لشکر 25 کربلای ساری مشغول به کار شد و در 20 آبان همان سال ازدواج (عقد) نمود.

سه ماه بعد از عقد برای گذراندن دورۀ تکاوری ویژۀ صابرین شرکت کرد و به اصفهان اعزام شد که این دورۀ آموزشی 9 ماه به درازا کشید. مدتی بعد برای دفاع از مرزهای کشور به زاهدان اعزام شد که همزمان بود با دستگیری عبدالمالک ریگی. در میادین مختلف یادوارۀ شهدا و کارهای فرهنگی و بسیج محل و... حضور بسیار فعالی داشت و هر جایی که خلأیی احساس می‌کرد، آنجا را با حضورش پر می‌کرد. چه از لحاظ مسائل نظامی و چه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی.

سيد رضا صوت بسیار زیبایی داشت و به همین دلیل هر وقت که در مسجد محل حضور داشت، تلاوت قرآن و ادعیه با ایشان بود. یکی از برنامه‌های همیشگی ایشان، تلاوت زیارت آل یاسین در روز جمعه بود که از طرف مردم محل، استقبال مى‌شد.

سید رضا عاشق ولایت بود و علاقۀ زیادی به مقام معظم رهبری داشت و خود را با افتخار، سرباز آقا می‌دانست.

سوم اردیبهشت سال 89 ازدواج کرد و به اتفاق همسرش تشکیل خانواده داد. حدودا، بعد از یک سال به ارومیه اعزام شد که چند ماهی را در آنجا گذراند. دو سال پس از ازدواج یعنی در 31 فروردین 91 خداوند هدیه‌ای به این خانواده بخشید به نام «سید محمد» و در 13 اسفند 93 به همراه خانواده و پدر و مادر خود به سفر کربلا مشرف شدند.

تقریبا از اوایل تا اواخر تابستان 94 را در پیران شهر برای دفاع از مرز به مأموریت رفت. ایشان پس از مأموریت‌ها سعی می‌کردند روزهایی که در منزل حضور ندارند را جبران کنند. به اتفاق خانواده به سفرهای زیارتی و سیاحتی و گردش می‌رفتند. در 21 آبان برای دفاع از حرم اهل بیت برای اولین بار به سوریه اعزام شد. سعی می‌کرد با خانواده در تماس باشد تا آنها نگران نشوند. والدین او پس از گذشت دو هفته متوجه سفر او به سوریه شدند. اولین مأموریت او به سوریه 48 روز طول کشید. پس از برگشت با اصرار خود او به همراه خانواده به سفر مشهد مقدس رفتند.

14 فروردین 95، 10 شب با او تماس گرفتند و خبر دادند که تا 1 بامداد برای رفتن به مأموریت خود را به محل کارش برساند.

صحبت از رفتن به مأموریت بود و وقتی به محل کار رسید، با همسرش تماس گرفت و به ایشان گفت که مأموریت سوریه پیش رو دارند و غروب فردا پرواز کردند به سمت سوریه.

در این مأموریت هر روز با خانواده در تماس بود و می‌گفت که در امن و امان است و خطری او را تهدید نمی‌کند، علی رقم اینکه در مبارزه و جنگ بودن، دوست نداشت که خانواده را نگران کند. هر روز تماس مى‌گرفت تا 15 اردیبهشت. صبح آن روز به دایی خود زنگ زد و 40 دقیقه با ایشان صحبت و وصیت کرد و بعدازظهر تماس گرفت و با خانواده صحبت کرد.

فردای آن روز یعنی پنج شنبه 16 اردیبهشت 95 مصادف با مبعث پیامبر، به دلیل درگیری سنگینی که در زمان آتش بس در منطقۀ خان‌طومان صورت گرفت، به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد که از سفر دومش به سوریه 33 روز گذشته بود.

صبح یکشنبه (19 اردیبهشت) خبر شهادتش را از طرف سپاه برای خانواده آوردند و پس از دو هفته پیکر مطهرش بازگشت و مراسم تدفین این شهید بزرگوار یکم خرداد با استقبال عظیم و گستردۀ مردم برگزار شد و در زادگاهش، روستای هریکنده به خاك سپرده شد.

وصیت‌نامۀ شهید مدافع حرم؛ سید رضا طاهر

به نام خدای شهیدان

بگو ای پیغمبر اگر در خانه‌های خود هم بودید باز آنان که سرنوشتشان در قضای الهی کشته شدن است از خانه به قتلگاه با پای خود البته بیرون می‌آمدند. (آیۀ 154 سورۀ مبارکۀ آل عمران)

حال آن که قرار است هر کسی که یک روز به دنیا آمده یک روز از دنیا رود، چه خوب است با شهادت باشد، شهادت در راه دفاع از حریم آل الله.

ای مردم بدانید رفتن من از روی هوا و هوس نبوده، بلکه به خاطر حفظ حرم آل الله و همچنین نگه داشتن جبهه و مقاومت در آن سوی مرزها بوده تا این که جبهۀ دشمن به مرزهای ما کشیده نشود.

به تأسّی از گفتۀ رهبر فقیدم حضرت امام خمینی رحمت‌الله‌علیه؛ پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.

حال که زعامت این کشتی پر تلاطم به دست با کفایت رهبر عزیزتر از جانم افتاده و ایشان نیز به حق آن را سکانداری نموده، ایشان را در این امر یاری کنید تا بار دیگر علی تنها نماند.

امیدوارم این قطرۀ خون ناقابلم در درگاه ایزد منان قیمت داشته باشد و درخت مقاومت اسلامی با آنان تنومند گشته و باعث بیداری مردم مسلمان جهان گردد.

94/8/21

7:45

خصوصی

همسرم، ای عزیزتر از جانم، از این که رفیق نیمه راه بوده‌ام شرمنده‌ام. تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیرم روزی می‌دهد. به پسرم بگو که چرا به این راه رفتم و هدفم زندگی عزتمندانه ایران و ایرانی و مردم مسلمان بوده است.

ای پدرم و ای مادرم، زیاد گریه و زاری نکنید؛ چرا که دشمن در آرزوی دیدن اشک شماست و این آرزو را به دلشان بگذارید و قوی باشید.

سید رضا طاهر

 

0 نظرات

ارسال نظرات