فتح خیبر

فاتح خیبر

جنگ خیبر

غزوه خیبر به جنگ میان مسلمانان در زمان پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم و یهودیان خیبر گفته می‌شود که به پیروزی مسلمانان سرانجامید.

موقعیت جغرافیایی و اقتصادی خیبر

«خیبر» سرزمینی است در هشت منزلی مدینه و در راه شام، واقع در جلگه وسیع و حاصلخیزی در شمال مدینه و ساکنان یهودی آن در امور زراعت و جمع ثروت و تهیه سلاح و طرز دفاع، مهارت کاملی داشتند؛ آمار جمعیتی آنها حدود بیست هزار نفر بود که در میان آنها مردان جنگ‌آور و دلیر فراوان به چشم می‌خورد.

معنای خیبر

در زبان یهودی، خیبر به معنی «حصن» است. البته به گفته «یاقوت حموی» به این منطقه به خاطر وجود قلاع هفت‌گانه «خیابر» نیز می‌گفتند.

حصن ناعم، حصن تموص یا حصن ابی‌الحقیق، حصن السلالم، حصن الشق، حصن النطاه، حصن الوطیح، حصن الکتیبه، هفت قلعه خیبر بودند که در سال 7ق در جنگ خیبر با رشادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فتح شد. خیبر در زبان عبری به معنای قلعه است و چون این منطقه به واسطه این قلاع هفت‌گانه در برگرفته شده بود به آن خیبر می‌گفتند (حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۹).

نبرد خیبر

بی‌اعتمادی ناشی از تحرکات ناجوانمردانه یهودیان خیبر، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم را بر آن داشت تا پس از رهایی از جریان "صلح حدیبیه" برای ریشه‌کن ساختن این عنصر فساد به سمت آنان حرکت کند.

از سویی در این زمان بود که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم نامه‌هایی برای دولت‌های بزرگ مجاور مانند «کسری ایران» و «قیصر روم» نوشته بود که با لحنی قاطع آنان را به دین اسلام دعوت نمود. اینکه در این میان این دولت‌ها از هم‌پیمان دیرینه خود در جزیرة‌العرب یعنی یهودیان برای ضربه زدن به حکومت اسلامی استفاده کرده باشند، هیچ بعید به نظر نمی‌آید. بر همین اساس پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم درصدد خلع سلاح چنین عامل فسادی برآمد(سبحانی، فروغ ابدیت).

تاریخ حرکت سپاه اسلام

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم به همراه لشکر اسلام که ۱۶۰۰ نفر بود و ۲۰۰ سواره داشت، به سمت خیبر به راه افتاد. در تاریخ حرکت آنان مورخان اسلامی وحدت نظر ندارند؛ به عنوان نمونه:

- ابن هشام تاریخ حرکت مسلمانان را ماه محرم می‌داند (ابن هشام، سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۲۸)؛

- ابن سعد تاریخ حرکت را در جمادی الاولی سال هفتم می‌داند (بغدادی، طبقات الکبری، ج۲، ص۸۱)؛

- آیت الله جعفر سبحانی می‌گوید: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم سفیرانی را در ماه محرم به حبشه فرستاده بود تا آنکه مهاجران به حبشه را به این نبرد فرا خواند و مهاجران به همراه سفیران در جمادی الاخر سال هفتم برای نبرد خیبر به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم پیوستند. بنابراین قول دوم می‌تواند صحیح‌تر باشد (سبحانی، فروغ ابدیت، ص۳۹۰).

اتخاذ مواضع سیاسی

اتخاذ مواضع سیاسی توسط وجود مقدس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم در برپایی این نبرد، آن هم پس از رهایی از شر مشرکان مکه با صلح حدیبیه از نکات بسیار زیبای تاریخ اسلام است؛ زیرا فکر پیامبر با بستن پیمان حدیبیه از ناحیۀ جنوب (قریش) آسوده بود. ایشان می‌دانست که اگر حرکتی به سمت یهود آغاز کند، قریش دست کمک به سوی یهود دراز نخواهد کرد. در این بین ایشان بر تاکتیک استتار در نبرد نظامی تأکید داشتند؛ به این صورت که محل استقرار آنان برای حملات غافلگیرانه باید مخفی می‌ماند و همچنین برای گمراه کردن دشمن، قبل از هر اقدامی منطقه مورد نظر باید محاصره می‌شد (همان).

شاید گروهی تصور کردند که منظور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم از این راهپیمایی به سوی شمال، سرکوبی قبایل «غطفان» و «فزاره» -که هم‌دستان یهود در جنگ احزاب بودند- است. پیامبر وقتی به بیابان «رجیع» رسید، محور حرکت ستون را به سوی خیبر قرار داد و بدین وسیله ارتباط این دو متحد را از هم گسست و از اینکه قبایل مزبور به یهودیان خیبر کمک کنند، جلوگیری نمود. با اینکه محاصره خیبر قریب یک ماه طول کشید، با این حال قبایل مزبور نتوانستند، متحدان خود را یاری نمایند (ابن هشام، سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۳۰).

حرکت به سوی خیبر

با صلح حدیبیه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از جانب نیرومندترین و سرسخت‌ترین دشمنان خود یعنی قریش آسوده خاطر شد. ازاین‌رو فرصتی به دست آمد تا کار دیگر دشمنان یعنی یهودیان و قبایل نجد را یکسره سازند تا امینت و آرامش را بیش از پیش در جامعه اسلامی بگسترانند. در این میان خیبر مرکز آشوب‌های نظامی و تحریکات و جنگ‌افروزی‌ها علیه مسلمانان بود.

رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از مراجعت از حدیبیه، حدود یک ماه در مدینه به سر بردند (همان، ص328).

پس از آن در باقیمانده ماه محرم سال هفتم هجری، رهسپار جنگ با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند، از مدینه خارج شدند (طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۹).

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در این جنگ از مسلمانان اعراب اطراف مدینه نیز خواستند که در جنگ شرکت کنند.

در این جنگ عده‌ای از کسانی که در حدیبیه از همراهی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خودداری کرده بودند به امید کسب غنیمت با حضرت همراه شدند. رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمودند: «هیچ کس با ما به جهاد نیاید؛ مگر اینکه به راستی مشتاق جهاد در راه خدا باشد» و فرمودند که این مطلب را جارچی‌ها به اطلاع عموم برسانند (ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۸۱).

چون مسلمانان برای نبرد با یهودیان خیبر آماده شدند این مسئله برای یهودیان مدینه بسیار گران آمد. نقل شده هر یک از یهودیان مدینه که از مردم طلبی داشت اصرار به وصول آن می‌کردند.

حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سباع بن عرفطه غفاری را جانشین خود در مدینه کرده (واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۶) به سوی خیبر حرکت کردند. رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ابتدا از مدینه رهسپار «عصر» که کوهی است میان مدینه و وادی فرع، شدند سپس از آنجا به صهباء که در یک منزلی خیبر قرار داشت رفته و از آنجا تا وادی رجیع پیش رفتند (ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰).

با این کار حضرت ارتباط بین یهودیان خیبر و قبیله همپیمانش -غطفان- را قطع کردند.

قبیله غطفان با شنیدن لشکرکشی حضرت برای کمک به یهودیان خیبر، آماده شدند و تا یک منزل هم پیش رفتند، ولی از ترس اینکه لشکر اسلام در غیابشان به خانه و دیارشان حمله کند و زن و بچه‌هایشان را به اسارت ببرند به خانه‌های خود بازگشته دست از یاری یهودیان برداشتند (طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۹).

ایشان بدون اینکه قصد خود را با کسی در میان بگذارند، شب هنگام به پای قلعه خیبر رسیدند.

چون صبح شد رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به سپاه خود، فرمان آماده‌باش داده جلوی درب قلعه منتظر ماندند. یهودیان چون هر روز، قلعه‌های خود را گشودند و با بیل و تیشه و دیگر وسایل کار، بیرون آمدند. به ناگاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و سپاهیانش را در برابر خود دیدند و وحشت‌زده فریاد زدند: «این محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است که با سپاهیانش آمده» از این‌رو به قلعه‌ها فرار کردند و درهای آنها را بستند (ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۸۱).

رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم چون ترس‌ آنان را دید، آن را به فال نیک گرفته فرمودند: الله اکبر خبیر ویران شد... (ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰).

بخش‌های خیبر

خیبر از دو بخش تشکیل می‌شد: بخش اول پنج قلعه بزرگ را شامل می‌شد: ناعم، صعب بن معاذ، زبیر، ابیّ و نزار. سه قلعه اول در منطقه‌ای به نام نطاة و دو قلعه دیگر در منطقه‌ای به نام شقّ قرار داشتند.

بخش دوم معروف به کتیبه دارای سه قلعه مستحکم بود؛ قموص، وطیح و سلالم (ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۸۱).

علاوه بر این قلعه‌ها در خیبر قلعه‌های کوچکتری نیز وجود داشتند که به اهمیت قلعه‌های فوق نبودند.

آغاز جنگ

مسلمانان جنگ را از جنوب «نطاة» شروع کرده سپس به شمال آن کشاندند تا اینکه آن را فتح کردند (واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۵).

اولین قلعه‌ای که در این منطقه فتح شد «ناعم» بود (عصفری، تاریخ خلیفه، ص۴۹).

این قلعه که خود از چند قلعه تشکیل یافته بود از سخت‌ترین و دشوارترین این دژها بود (واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۲).

و به جهت موقعیت استراتژیکی‌اش در خط مقدم دفاعی یهودیان، قرار داشت. از این جهت فتح این قلعه از اهمیت بسیاری برخودار بود.

جنگ شدت گرفته و کار گره خورده بود، رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پرچم جنگ را که پرچم سفیدی بود به دست ابوبکر داد و او را برای فتح آن فرستاد؛ ولی او نتوانست کاری از پیش ببرد و بازگشت (ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۳۷). فردایش پرچم را به دست عمر بن خطاب دادند؛ اما او نیز شکست خورده، عقب نشست (همان، ص336).

رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «لا دفعن (لاعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علی یده. فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مردی بسیار حمله‌کننده‌ا‌ی که فرار نمی‌کند می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه خداوند به دست او قلعه را فتح می‌کند» (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶).

هر کس دل به گرفتن پرچم بسته بود و هر کدام این آرزو را در ذهن خود می‌پروراندند (بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۰۵) تا اینکه فردای آن روز رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، علی علیه‌السّلام را صدا زدند. ایشان به درد چشم مبتلا بودند و اصحاب ایشان را در حالی‌که پارچه‌ای بر روی چشمانش بسته بود، نزد رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آوردند. حضرت آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالیدند(ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴)، سپس فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برایت بگشاید». سپس برای او و یارانش دعا فرمودند. امام علی علیه‌السّلام پرچم را گرفته به سرعت به سوی قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسیدند و پرچم را در وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در زمین فرو بردند (همان، ص335).

نخستین کسی که از یهودیان به جنگ مسلمانان آمد حارث برادر مرحب خیبری بود. مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما علی علیه‌السّلام ماندند و با او جنگیدند و او را به هلاکت رساندند. همراهان حارث به سوی قلعه گریختند و در را بستند (واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴).

در این هنگام مرحب در حالی‌که کلاه‌خودی یمنی داشت و سنگی سوراخ‌شده به‌ اندازه تخم‌مرغ بر سر داشت، رجزخوانان بیرون آمد و مبارز طلبید. علی علیه‌السّلام نیز به رجز او پاسخی درخور داد، سپس ضرباتی بین آن دو رد و بدل شد تا اینکه علی علیه‌السّلام ضربتی بر مرحب زد که سنگ و کلاه‌خود و سر او را تا دندان‌هایش شکافت. پس از آن، ایشان به سوی قلعه حمله‌ور شدند، مردی یهودی ضربتی زد که سپر از دست حضرت علیه‌السّلام افتاد (طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۳)، پس علی علیه‌السّلام یکی از درهای قلعه را گرفت و آن را از جا کند (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶) و سپر خویش قرار داد و همچنان در دست او بود و می‌جنگید تا اینکه قلعه فتح شد، آنگاه در را‌ انداختند.

دست‌آوردهای جنگ خیبر

۱. آرامش در شهر مدینه برقرار شد؛

۲. آوازه اسلام به عربستان و کشورهای دیگر رسید؛

۳. جنگ خیبر مقدمه فتح مکه شد؛

۴. بر اثر فتح خیبر، مسلمانان صاحب زمین و ثروت شدند؛

۵. با فرستادن بخشی از غنائم جنگی (مثل خواروبار و خرما برای مساکین مکه) توجه آنها به اسلام جلب شد.

حوادث مهم پیرامون فتح خیبر

بعد از فراغت از کار خیبر، رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به سوی وادی‌القری حرکت کردند و بعد از چند روز فاتحانه به مدینه بازگشتند (طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۷).

بعد از فتح خیبر، جعفر بن ابیطالب به همراه مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند، به مدینه آمدند (بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۴۴).

رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به استقبال او برخاست و جعفر را در آغوش گرفته میان ابروانش را بوسید و فرمودند: «نمی‌دانم امروز به کدامیک بیشتر خوشحال باشم، به فتح خیبر یا آمدن تو».

سوء قصد به جان رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، توسط زینب دختر حارث یهودی از دیگر حوادث مهم بعد فتح خیبر بود. او گوسفندی زهرآلود برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آورد تا بدین وسیله ایشان را به شهادت برساند؛ اما حضرت متوجه قصد پلیدش شدند و از خوردن آن، خودداری کردند (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶).

برچسب ها:

0 نظرات

ارسال نظرات