قمر بنی هاشم
قمر بنی هاشم
در باب توصیف حضرت عباس علیهالسلام نوشتهاند: «و كان العباس رجلا و سيما جميلا، يركب الفرس و رجلاه يخطان فى الاءرض و كان يقال له قمر بنى هاشم و كان لواء الحسين عليه السلام معه»؛ حضرت عباس علیهالسلام مردى خوش سيما، خوش صورت و خوش قيافه بود و چون سوار بر اسب مىشد، پاهايش از كثرت بلند بودن به زمين مىرسيد. به او قمر بنى هاشم مىگفتند و در روز عاشورا لواى امام حسين علیهالسلام در دست او بود.»
از آنجا كه آن حضرت در ميان بنى هاشم از نظر زيبايى ممتاز بود، وى را ماه بنى هاشم مىناميدند. زیبایی وجه و خوش صورتى از نعيم الهى است؛ چنانچه در ذيل آيۀ شريفۀ «يزيد فى الخلق ما يشاء ان الله على شىء قدير»؛ در آفرينش، آنچه مىخواهد، مىافزايد، كه خدا بر ايجاد هر چيز تواناست، وارد شده كه خداوند زیباست است و زیبایی را دوست دارد.
روشنايى صورت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام هر تاريكى را روشن مىكرد و جمال و هیبت او به اندازهاى بود كه هرگاه دست به دست على اكبر علیهالسلام داده و در كوچههای مدينه عبور میكردند، زن و مرد كوچه براى زيارت جمال آن دو جوان از هم سبقت مىگرفتند.
بهترين خوبى آن است كه در آن خوبى صورت با خوبى سيرت و حسن جمال با حسن اعمال و افعال جمع شوند. بنى اميه، قبيح صورت و كريه منظر بودند و بنى هاشم صورت دلجو و سيرت نيكو داشتند. حضرت قمر بنی هاشم معروف به حسن جمال بود و خال هاشمى معروف است و حضرت عبدالمطلب و عبدالله و عباس و موسى مبرقع، و نبی اکرم حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم نيز در نكويى منظر شهره بودند؛ چنانچه در وصف صورت آن حضرت نقل شده است كه جمال ايشان از ماه روشنتر و درخشندهتر بود.
حضرت رسول در باب حسن يوسف مىفرمايد: «ان يوسف كان فى الليل قمرا و فى النهار شمسا و فى السحر كوكبا»؛ حضرت يوسف پيامبر در شب مثل ماه بود و در روز مانند آفتاب و در سحرگاهان همچون ستاره مىدرخشيد.
از ديگر شواهد زیبایی خاندان بنی هاشم، امام حسن علیهالسلام است كه آن قدر خوش صورت بود كه زنها حريص بودند، نزد آن حضرت مىآمدند و خواهش تزويج داشتند. در اسلام مستحب است اگر زنى خواهش تزويج كند، مرد اجابت او كند. امام حسين علیهالسلام نيز نور از پيشانى و دهان و نحر مباركش مىباريد.
«و الفضل ما شهدت به الاءعداء»؛ فضل و برترى آن است كه دشمن هم بر آن فضيلت شهادت دهد و اعتراف نمايد. دشمن و قاتل امام حسين علیهالسلام، يزيد پليد و ملعون، در مدح صورت و سر مقدس او گفت:
يا حبذا بر دك فى اليدين * و لو نك الأحمر فى الخدين
و بر زیبایی آن حضرت اعتراف نمود تا آنجا که شعری هم سرود.
اباالفضل عليهالسلام در روز عاشورا با استقامت، اراده آهنين و غير قابل توصيف، اعتماد به نفس بالا و نيروي عزم که به مثابه سپاهي شکست ناپذير بود، سپاه ابن زياد را مرعوب نمود و روحيۀ سپاهش را همانند ميدان نبرد در هم کوبيد.
رشادتهاي اباالفضل علیهالسلام در طول اعصار و قرون، موضوع بحث مردم بوده و هست. جهانيان تا کنون نظير عباس عليهالسلام را نديدهاند که با وجود حجم سنگين مشکلات و مصائبي که بر دوشش سنگيني کرده بتواند بر سپاهي مجهز که متشکل از دهها هزار پياده نظام است حملهور شده و خسارتهاي سنگين به آنان وارد نمايد.
مورخان در خصوص شجاعت عباس عليهالسلام در روز عاشورا چنين نوشتهاند: «هر چه بر گردانهاي دشمن حملهور ميشد نيروهاي آن گردان از ترس وي ميگريختند و زير پاي يکديگر له ميشدند. او هيمنۀ مرگ بر روي گردانهاي دشمن ميگستراند. ترس و وحشت بر آنان مسلط ميشد و دلهاي دشمنان را متزلزل مينمود، به طوري که با آن کثرت نفرات ياراي مقاومت در مقابل او نبود.»
اين رشادتها و مواهب افتخارآميز حضرت عباس عليهالسلام منحصر به او و مسلمانان نميشود؛ بلکه هر انساني که به اصول انساني پايبند باشد به وي افتخار ميکند. علاوه بر تمامي مواردي که در بالا براي شخصيت والاي اباالفضل عليهالسلام برشمرديم او نمادي براي صفات والا، برخوردها و رفتارهاي بزرگ منشانه بود. شهامت، نجابت، وفا و همراهي در وجودش نقش بست تا آنجا که با برادرش امام حسين عليهالسلام در سختيها همراهي نمود و جانش را فدايش کرد و با خون خويش از وي دفاع نمود. به درستي چنين وفا و همراهي جز از کساني که خداوندش قلبشان را بر ايمان آزموده و هدايت نموده است، ساطع نميشود .
حضرت عباس عليهالسلام از خلال تعامل بسيار خوبي که با برادرش امام حسين عليهالسلام داشت، حقيقت برادري اسلامي و همۀ ارزشها و الگوهاي آن را به نمايش گذارد و از هيچ اقدامي که ادب و احترام و احسان به برادر بزرگوارش را اثبات کند، فروگذار ننمود. از مهمترين اين اقدامات زماني بود که با جگري گداخته در کنار نهر علقمه قرار گرفت و خواست که جرعهاي آب بنوشد، اما ياد عطش برادر و اهل بيتش مانع از آن شد و آب را ننوشيد .
حضرت عباس عليهالسلام از براي اصولي که مهمترين آنها اجراي حکم قرآن و برقراري عدالت در ميان مردم (که برادرش امام حسين عليهالسلام آنها را فرياد زده بود)، بازگرداندن کرامت و آزادي به مسلمانان، نشر رأفت اسلامي، ريشهکني ظلم و جور و بنا نهادن اجتماعي خالي از ارعاب و ترس به شهادت رسيد .
امام حسين عليهالسلام انقلابي را به وجود آورد که خداوند در قرآن به آن اشاره نموده و آن را عبرتي براي خردمندان و دانشمندان قرار داده بود و به واسطۀ آن قلعههاي ظلم و جور را در هم کوبيد .
امام حسين عليهالسلام اين نهضت را آن چنان که خودش توصيف مينمايد نه از براي فساد و نه تکبر و ظلم، بلکه براي اصلاح در واقعيات تلخ اجتماع که به واسطۀ حکومت امويان از همۀ قوانين و عرف اجتماعي فاصله گرفته بودند و زندگي مردم را به جهنمي ملالآور و غير قابل تحمل مبدل نموده بودند به وجود آورد .
بلادي که تحت فرمان زياد بن ابيه (والي معاويه بر عراق و برادر غير شرعي او) بود، از بدترين و سختترين شکل اداره رنج ميبرد، به طوري که وي آتش فتنه را برافروخت و قانون الهي را در قضاوت به کنار نهاد و بي گناهان را به جاي گنهکاران توقيف و براساس تهمت و گمان مردم را کشت و اين مسائل را بر همه مردم تسري داد.
نبرد کربلا نه تنها از مهمترين اتفاقات جهان بلکه از بزرگترين موفقيتهاي بشريت در راستاي مبارزه مسلحانه با ظلم و طغيان به شمار ميآيد که توانست مسير تاريخ ملتهاي مسلمان را تغيير دهد و افقهاي روشني در راه مبارزه و سرپيچي از حکومت ظلم و طغيان بنماياند.
اين حماسه عظيم در کربلا احساسات آزادگان را براي مبارزه مسلحانه در راستاي آزاد نمودن اجتماع از بندگي، بردگي و حاکميت قوانين غير شرعي برانگيخت .
امام حسين عليهالسلام و اهداف و اصول با عظمتش در اين انقلاب جاويدان به پيروزي دست يافتند و به عنوان نمادي براي مبارزه مقدس با ظالمين و طاغوتيان که در هر زمان و مکان انقلابيون را روح و انرژي ميدهد، جاويد شد. از پيروزيهاي قابل توجه و ارزشمند امام حسين عليهالسلام سلب مشروعيت از نظام اموي حاکم بود، نظامي که نه تنها نماينده اسلام و مسلمين نبود، بلکه حکومتي ديکتاتوري مبتني بر پايۀ شمشير و قلع و قمع و عدم توجه به رضايت و اختيار مردم بود .
امام حسين عليهالسلام بنيان حکومت بني اميه را واژگون و نمادهاي شکوه، طغيان و بياخلاقي آن را متلاشي نمود و آن را مبدل به مثالي سياه و فراموش نشدني براي تمامي حکومتهاي منحرف از راه حق و عدالت در طول تارخ نمود.
انقلاب سيدالشهدا عليهالسلام ملتهاي اسلامي را از حالت رخوت و خمودگي خارج نمود. بعد از اين حماسه، ملتهاي اسلامي شعار آزادي، استقلال و حفظ کرامت را براي رهايي از زير يوغ اين حکومتهاي جبار فرياد زدند و در انقلابهاي بعدي همچون طوفاني کوبنده مشارکت نمودند تا آنجا که ملتهاي اسلامي توسط انقلابهاي بعدي که امتداد انقلاب امام حسين عليهالسلام بود، نظام حکومتي بني اميه را سرنگون و از صفحۀ تاريخ حذف نمودند.
هرآنچه از بي حرمتيها و تعديهاي بيشرمانهاي که در حماسه کربلا به امام حسين عليهالسلام رفت، ناگهاني و بيدليل نبود. دليل تمام اين اتفاقات ناپسند، نتيجۀ مستقيم انحرافات در مسير حکومت و مملکتداري از جانب سياسيون آن عصر بود که به حکومت به ديد منبع درآمد و وسيلهاي براي رسيدن به ثروتهاي کلان مينگريستند و اطلاعي از نظر اسلام در خصوص حکومت که آن را وسيلهاي براي خدمت به مردم و پيشبرد سطح فکري و معيشتي مردم ميداند و آنان را در خصوص مسائل اقتصادي امت در برابر خداوند مسئول دانسته، نداشتند. شريعت اسلامي براي مسئولين حکومتي اين اجازه را نيز قائل نشده که بين مردم و نزديکان خود، تفاوت و تبعيض قائل شده و از اموال حکومت چيزي را براي نزديکان اضافه بر مردم برگزينند .
بر رأس فرمانروايان منحرف، رهبران بني اميه بودند که اموال خدا را حيف و ميل نمودند و خود را صاحب اختيار و قيم مردم معرفي نمودند. علاوه بر تمام ظلم و جور و تجاوزي که بني اميه بر مردم و کرامتشان روا داشتند، در ظلم به علويان و دور نمودن شيعيان از ايشان نيز تعمد نمودند.
حضرت اباالفضل عليهالسلام اين مشکلات سخت را پيش پاي اهل بيتش و محبان ايشان ميديد و بر اندوهش افزوده ميشد .
در حماسه کربلا پيشواي ما حضرت عباس عليهالسلام بعد از برادر گرانقدرش امام حسين عليهالسلام که بينانگذار اين حماسه جاويدان عدالت خواهي و حق طلبي بود، نقش اصلي را برعهده داشت و به واسطه خدمات ارزشمند، مواضع شجاعانه و مقاومت دليرمردانهاش مقابل لشکريان ابن زياد، بر تمام اصحاب و اهل بيت مکرم امام عليهالسلام برتري داشت. او شجاعت وصفناپذير و حيرت برانگيزي را به منصه ظهور نهاد. او در وجود نيروهاي لشکر برادر اعتماد به نفس، عزم براي فداکاري و شهادت را تقويت مينمود. او مرگ را آسان ميپنداشت تا آنجا که اين روحيه در جان نيروهاي امام عليهالسلام نيز نقش بسته و همگي براي اعتلاي کلمۀ "الله" به ميادين نبرد شتافتند و به شرف شهادت نائل آمدند.
حضرت عباس عليهالسلام در روزهاي سختي همراه هميشگي برادرش بود و هر آنچه از محبت و احسان در توان داشت تقديم و از امام با جان و بدنش حمايت نمود. او علمدار لشکر، هماهنگ کننده و در خدمت امام بود. بعضي از روايان نقل ميکنند که قلب امام عليهالسلام چنان آکنده از عشق و محبت عباس عليهالسلام بوده که عباس عليهالسلام را به سان ميهمان خويش ميپنداشته و چون امام با وجود وي احساس اعتماد به نفس و قدرت مينموده است، اجازۀ حضور در ميدان نبرد را تا زمان کشته شدن اصحاب و اهل بيت به وي نميداده است.
هنگامي که حضرت اباالفضل عليهالسلام به شهادت رسيد، امام عليهالسلام احساس غربت و تنهايي و نا اميدي نمود و بر اين ضايعه به شدت گريست. امام عليهالسلام بعد از اين اتفاق به سوي ميدان نبرد شتافت تا با برادرش در بهشت ملاقات نمايد .
سلام بر تو اي اباالفضل که در حيات و مماتت گردآورنده تمامي اصول و مباني انسانيت بوده و به تنهايي نمونهاي از شهداي کربلا که به قله رفيع شرافت و بزرگي در جهان عرب و اسلام دست يافتند هستي.
کنیهها
ابوالفضل: از آنجايی که حضرت عباس عليهالسلام پسري به نام فضل داشته است، اين کنيه به او داده شده است.
حتي اگر ايشان فرزندي به نام فضل نميداشت، به حق ايشان صاحب فضل و سرچشمه جوشان آن است. ايشان در زمان حيات با نيکويي و سخاوتمندانه نياز افرادي را که به سوي او ميآمدند برآورده مينمود. ايشان بعد از شهادتش نيز پناه پريشان حالان بود و هيچکس با نيت خالص به او پناه نميبرد، مگر آنکه خداوند مشکلات و پريشاني وي را برطرف مينمايد .
ابوالقاسم: اين کنيه نيز به واسطه داشتن پسري به نام قاسم به ايشان داده شده و گفته ميشود در روز کربلا در کنار پدرش در راه دفاع و پشتيباني از ريحانه رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم به شهادت رسيده است .
القاب
اساساً القابي که به هر شخص داده ميشود، شخصيت فرد را خواه مثبت و خواه منفي معرفي ميکند. براي حضرت عباس علیهالسلام القاب بلند متعددي روايت شده که همگي نشان دهنده شخصيت والاي وي ميباشد. از جمله اين القاب ميتوان به القاب ذيل اشاره نمود:
قمر بني هاشم: حضرت اباالفضل به واسطه بهره وافري که از زيبايي و جمال برده بود، به قمر بني هاشم معروف گرديد. به راستي وي همچنان که براي خانواده علوي خويش به مثابه ماهي فروزان بود، در جهان اسلام نيز همانند ماه درخشيد و مسير شهادت را براي تمام رهروان راه شهادت روشن نمود .
سقا: سقا از برترين القاب ايشان بود و او نيز اين لقب را بسيار دوست داشت، اما دليل اين لقبگذاري، نقش بسيار مهم وي در سيراب نمودن تشنگان آل بيت رسول بود. زماني که ابن مرجانه آب را بر اهل بيت بست و خواست که اهل بيت را از پاي درآورد. پهلوان اسلام، حضرت اباالفضل علیهالسلام بارها به سمت نهر فرات حملهور شد، آب فراهم نمود و اهل بيت و اصحاب را سيراب نمود.
بطل العلقمي: به معناي پهلوان علقمه ميباشد. علقمه نام نهري است که حضرت عباس علیهالسلام بر کرانههاي آن به شهادت رسید. در روز واقعه اين نهر به محاصره نيروهاي ابن مرجانه درآمده بود تا مانع رسيدن آب به ريجانه رسول خدا و زنان و کودکان همراهش شوند. اباالفضل توانست بارها به سوي نهر علقمه هجوم برده و پس از آنکه افراد دشمن را مجبور به فرار کند، از نهر آب برداشته و به اردوي امام حسين علیهالسلام برساند. در آخرين باري که وي به سوي نهر علقمه هجوم برد، به دست مزدوران ابن مرجانه به شهادت رسيد. بر اين اساس به پهلوان علقمه ملقب گرديد.
علمدار: از القاب مشهور ايشان علمدار ميباشد و از بين اهل بيت و اصحاب به وي تعلق گرفت. علمداري سپاه در زمانهاي قديم از مهمترين مناصب در لشکر به حساب ميآمد. اباالفضل علیهالسلام بيرق امام حسين علیهالسلام را از زماني که از يثرب (مدينه) خارج شد، تا زماني که به کربلا رسيد، با دستان آهنين خود برافراشته نگه داشت تا آن زمان که دستان مبارکش از بدن جدا شدند و در کنار نهر علقمه به شهادت رسيد .
کبش الکتيبه: به معني قلب لشکر، از القابي است که به فرمانده کل لشکر الطاق ميشود و از اين جهت اين لقب به وي داده شد که در روز عاشورا نهايت شجاعت را در راه دفع خطر و دفاع از اردوي امام حسين علیهالسلام به کار گرفت و در اين اردو همچون بازويي پرتوان بود که چون صاعقه بر لشکر دشمن وارد ميشد و آنان را در هم ميکوبيد.
عميد: به معناي سردار لشکر و از القاب و درجات ارزشمند در لشکر است که به فرماندهان عاليرتبه اطلاق ميشود.
حامي الظعينه: به معناي پشتيبان خانواده و از القاب مشهور حضرت عباس علیهالسلام است. سيد جعفر حلي در وصف حضرت عباس چنين ميسرايد:
حامي الظعينة اين منه ربيعة ام اين من عليا ابيه مكرم
به اين معنا که اي پشتيبان خانواده کجا ربيعه به پاي تو ميرسد و کجا مکرم پدر ربيعه به پاي پدرت علي ميرسد!
از اين جهت ايشان به اين لقب ملقب شد که در طول حرکت زنان و دختران حرم از مدينه به سمت کربلا ملازم ايشان بوده و نهايت تلاش خويش را در حمايت، پشتيباني و خدمت به زنان حرم مبذول داشته تا آنجا که او زنان حرم را به کجاوه سوار و پياده مينموده است.
لازم به ذکر است لقب "حامي الظعينة" به يکي از پهلوانان عرب به نام ربيعة بن مكرم اطلاق ميشده که در حمايت از خانوادهاش بسيار موفق و سربلند بوده است.
باب الحوائج: اين لقب از رايجترين القاب اباالفضل العباس علیهالسلام بين مردم است، به طوري که مردم ايمان دارند که اگر حاجتمندي با نيت خالص برآورده شدن حاجتش را بخواهد، خداوند حاجتش را روا مينمايد و هيچ آشفته حالي رو به او نمينمايد، مگر آنکه خداوند مشکلش را برطرف مينمايد.
همانا اباالفضل علیهالسلام نفحهاي از رحمتهاي الهي، دري از درهاي او و وسيله از وسايل تقرب به خداوند است. او تمام اين مقامات را نتيجۀ مجاهدتهايش در راه نصرت اسلام و کمک در راه نيل به اهداف آن و حفظ بنيان دين و نهايتاً شهادت در اين مسير به دست آورده است.
0 نظرات