برای شناخت بهتر حضرت معصومه(س) لازم است اطلاعات کلی درباره اوضاع سیاسی زمان امام موسی کاظم(ع) پدر بزرگوار ایشان داشته باشیم:
در فاصله زمانی جابه جایی حکومت بنی امیه و بنی عباس، امام صادق علیه السلام فرصت پایه گذاری مکتب خود را می یابد. در سال 132(ه .ق.) اولین خلیفه بنی عباس، ابوالعباس سفاح بر مسند خلافت تکیه می زند. امام موسی کاظم علیه السلام در سال 148 ه .ق در زمان خلافت منصور، دومین خلیفه عباسی، به امامت می رسد و در زمان امامت خویش با چهار خلیفه عباسی همزمان است: منصور دوانیقی (136-158ه .ق.)، مهدی (158-169ه .ق.)، هادی (169-170ه .ق.) و هارون (170-193ه .ق.).
در زمان هارون، امام موسی کاظم علیه السلام برای نخستین بار به زندان می افتد. زندانی شدن آن حضرت در دونوبت صورت می گیرد. اولین مرتبه ای که آن حضرت به زندان می افتند، درست مشخص نیست که چه زمانی است و چه مدت به طول می انجامد. تنها آنچه از تاریخ بر می آید آن است که هارون در اثر دیدن یک خواب تهدیدآمیز، امام را موقتاً آزاد می سازد و مرتبه دوم درسال 179ه .ق. امام را در مدینه دستگیر و به زندان بصره و بغداد منتقل می کند واین اسارت که 4 سال به طول می انجامد، به شهادت امام در سال 183 ه .ق. منجر می شود.
بشارت پیش از میلاد
موضوعی که نشان از عظمت و منزلت حضرت معصومه علیها السلام دارد، پیشگویی جدّ بزرگوارش، امام صادق علیه السلام، از تولد آن حضرت است . این پیشگویی چند بار صورت گرفته است.
یکم: راوی می گوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم آن بزرگوار با کودکی که در گهواره است، سخن می گوید. با تعجب از آن حضرت پرسیدم: آیا شما با کودکی که درگهواره است، سخن می گویید؟ آن حضرت فرمود: آری، اگر توهم مایل هستی نزد او بیا وبا او حرف بزن.
نزدیک رفته، به کودک سلام کردم، کودک جواب مرا داد و فرمود: نامی راکه برای دختر خود انتخاب کرده ای عوض کن؛ زیرا خداوند آن نام را دوست ندارد.
خداوند چند روز پیش به من دختری عطا کرده بود که من نام او را حمیرا گذاشته بودم. سخن گفتن نوزاد، اطلاع او از اخبار پنهانی و نهی از منکر او مرا به تعجب واداشته و بهت زده کرده بود. امام صادق علیه السلام به من فرمود: تعجب نکن؛ زیرا این نوزاد، پسرم «موسی» است. خداوند از او دختری به من عنایت خواهد کرد که نامش فاطمه است ودر سرزمین قم به خاک سپرده می شود و هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می گردد».
دوم: امام صادق علیه السلام فرمود: «بدانید بهشت 8 در دارد که 3 در آن به سوی قم است، زنی از فرزندان من در آنجا رحلت می کند که نامش فاطمه دختر موسی علیه السلام است».
این احادیث نشان دهنده آن است که حضرت معصومه علیها السلام یک زن عادی نبود؛ زیرا «اگر ایشان یک زن عادی بودند، این اهتمام به بیان شأن ایشان، قبل از ولادت پدر بزرگوارشان، بلا وجه است».
سوم: امام صادق علیه السلام فرمود: «برای خداوند حرمی است و آن مکّه است. برای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم حرمی است وآن مدینه است، برای امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه است. برای ما حرمی است و آن شهر قم است. به زودی، زنی از فرزندان من به نام فاطمه، درآن شهر مدفون خواهد شد که هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود».
راوی می گوید: امام این کلام را زمانی بیان فرمود که هنوز امام موسی کاظم علیه السلام به دنیا نیامده بودند!
ولادت حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه علیها السلام در سال 173 ه .ق، در دوران خلافت هارون (193 – 170 ه.ق) دیده به جهان می گشاید و تا 6 سالگی در سایه پدر رشد و کمال می یابد و از نظر مقام علمی و کمال روحی به آنجا می رسد که پدرش او را به «فداها أبوها» مدح می کند: «روزی جمعی از شیعیان وارد مدینه می شوند و تعدادی پرسش از خاندان امامت داشتند، ولی هیچ کدام از بزرگواران را نمی یابند؛ چرا که امام موسی کاظم علیه السلام در سفر بود و امام رضا علیه السلام نیز در مدینه تشریف نداشت. مسافرانِ خسته، غمگین بودند از اینکه نتوانسته بودند خدمت امام برسند و مجبور بودند دست خالی به وطن بازگردند. حضرت معصومه علیها السلام که در آن هنگام هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، از دیدن غم و اندوه این مسافران سخت متأثر می شود؛ لذا پاسخ پرسشهای آنها را نوشته، به ایشان می دهد. شیعیان با سرور و شادی مدینه را ترک میکنند و در بیرون مدینه با امام کاظم علیه السلام مواجه شده، شرح ماجرا را میگویند و دستخط حضرت معصومه علیها السلام را خدمت امام موسی کاظم علیه السلام نشان می دهند. امام موسی کاظم علیه السلام بسیار مسرور گشته، می فرماید: فداها أبوها.
معصومه بودن آن حضرت
اگر چه مقام عصمت از گناه و مصون بودن از لغزش«در عین قدرت برخطا» مقامی است که مختص به انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام می باشد، اما با اطاعت خالصانه از خدا و مبارزه با هوای نفسانی می توان به درجه ای ازعصمت که مصونیت از گناه است، رسید. حضرت معصومه علیها السلام نیز که پرورش یافته مکتب ائمه اطهار علیهم السلام است، نمونه عالی از طهارت وپاکی است؛ چنانکه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند:
«مَنْ زارَ المعصومهَ بقم کمن زارنی؛ هر کس حضرت معصومه علیها السلام را در قم زیارت کند، همانند آن است که مرا زیارت کرده است».
با توجه به اینکه نام آن حضرت فاطمه است و امام علیه السلام هرگز در مورد وصف شخصی مبالغه نمی کند، می توان مقام عصمت را برای حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ثابت کرد. مقام شفاعت حضرت معصومه علیها السلام نیز نشانگر این است که آن حضرت معصوم است؛ زیرا کسی که دراثر جرم و عصیان و گناه، خود نیازمند به شفیع است، نمی تواند دیگران را شفاعت کند.
آن حضرت در سیره علما و مؤمنان، به این وصف ملقب شده است و در عرف او را به همین وصف می شناسند.
حضرت معصومه(س) در فراق پدر
حضرت معصومه علیها السلام تنها تا 6 سالگی از نعمت درک حضور پدر بهره مند می شود. او در پی دستگیری و زندانی شدن پدرش، از فیض تربیت پدری معصوم محروم می شود و در انتظار پدر، دیده به در می دوزد و از همان آغاز کودکی به هجر و فراق از معصوم و ولیّ امرش مبتلا می گردد؛ هجر و فراقی که هرگز به وصل نمی انجامد؛ چون پس از 4 سال انتظار، خبر شهادت پدر را می شنود و در سوگ او به عزا می نشیند. حضرت معصومه علیها السلام در 10 سالگی و برادرش امام رضا علیه السلام در 35 سالگی، پدر را برای همیشه از دست می دهند.
حضرت معصومه علیها السلام در مدت چهار سال فقدان پدر، تحت سرپرستی و تربیت برادرش، علم می آموخت و بزرگی فرا می گرفت. پس از آن نیز تحت تکفّل و تربیت امام رضا علیه السلام البته نه به عنوان برادر، بلکه به عنوان امام و ولیّ امرش قرار می گیرد. در این سالها حکومت دچار تزلزل شده بود و بهترین فرصت برای امام رضا علیه السلام پدید آمد که خانواده و پیروانش را تحت تعلیم علوم الهی قرار دهد.
امامت امام رضا علیه السلام از سال 183ه .ق، همزمان با شهادت پدر بزرگوارش آغاز شد. شیعیان بیست سال از امامت آن حضرت فیض بردند. امامت آن حضرت در 10 سال اول با هارون، و 5 سال با خلافت محمد امین و پنج سال آخر با خلافت عبدالله مأمون، توأم بود.
غربت برادر
در زمان خلافت مأمون، اختلافات میان امین و مأمون به کشته شدن امین انجامید. پس از آن، مأمون شهر مرو را به عنوان مرکز خلافت اسلامی برگزید. از آن سوی، فتنه و آشوب در اطراف حجاز و یمن به پا خواسته بود و بعضی از سادات برای برگرداندن خلافت به مسیر اصلی اش به مخالفت برخاسته بودند. نتیجه مشورت مأمون با وزیرش آن شد که امام رضا علیه السلام را ولیعهد خود سازد تا سادات انگیزه مبارزه را از دست بدهند.
امام رضا علیه السلام، با هاله ای از تقدّس که وجودش را فرا گرفته بود و همگان را در برابر خود به خضوع و تسلیم درونی وامی داشت، اکنون دعوت به امر خلافتی شده بود که ظلم و جور از آن فوران می کرد؛ آن هم خلافتی که بنی عباس آن را پایه گذاری کرده بود. اهداف مأمون از این عمل را می توانیم در پاسخ وی به معترضان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام بجوییم:
«این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می خواند. ما او را بدین جهت ولیعهد خود قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده، به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن، فریفتگانش بدانند که او آن چنان که ادّعا می کند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او، و همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در کار ما اشکالی به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که با وی این رویّه را در پیش گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبه پرتگاه قرار داده ایم، نباید در کار وی سهل انگاری کنیم. بدین جهت، باید کم کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم به صورتی درآوریم که از نظر آنها شایستگی خلافت را نداشته باشد. پس درباره او چنان چاره اندیشی کنیم که از خطراتِ او که ممکن بود متوجه ما شود، جلوگیری کرده باشیم.»
امام رضا علیه السلام به اجبار مأمون و بدون هیچ میل و رغبتی، ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و این نشان از غربت امام رضا علیه السلام می دهد تا آنجا که به مأمون فرمود: «من قبل از تو از دنیا خواهم رفت، در حالی که مظلومانه با سمّ به شهادت خواهم رسید. بر حال من ملائک آسمان و زمین می گریند و در زمین غربت دفن می شوم».
نیز فرمود: اللهم انک تعلم انی مکره مضطرّ.
هجران برادر
امام رضا علیه السلام، به ناچار خود را برای این سفر مهیّا کرد و پیش از آن، به زیارت جدّ بزرگوارش، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم رفت. آن حضرت پی درپی قبر را وداع می نمود و دوباره باز می گشت و صدا به گریه بلند می کرد.
فاطمه معصومه علیها السلام، خواهری که ازآغاز تولد تاکنون که 27 سال از زندگیش می گذرد با برادر همراه بوده است، اکنون برادر را می بیند که غریبانه، جدّ خود را وداع می گوید.
شاید جانکاه ترین لحظه برای حضرت معصومه علیها السلام، آن لحظه ای بود که برادرش همه اهل منزل را جمع نمود و از آنها خواست تا گریه کنند و او گریه آنها را بشنود و به آنان خبر داد که این سفری است که بازگشتی در آن نیست و آن حضرت در حالی که گریان و حزین بود، با خانواده اش وداع نمود.
سفر اجباری امام رضا علیه السلام آغاز شد. آغاز این سفر، پایان درک حضور امام برای معصومه علیها السلام بود و این آخرین دیدار بین برادر و خواهر، آغاز هجران دوم از معصوم و ولیّ امر برای حضرت معصومه علیها السلام تلقّی می شد. مأمون به سبب بیمی که از تحریک احساسات شیعیان داشت، دستور داد امام رضا علیه السلام را از شهرهای شیعه نشین عبور ندهند. به همین جهت، امام رضا علیه السلام را از شهرهای مدینه، بصره و اهواز به سمت مرو بردند.
شیعیان و دوستداران اهل بیت علیها السلام وقتی از سفر اجباری پیشوایشان آگاه گردیدند، تصمیم گرفتند برای دیدن مقتدایشان، به سمت مرو حرکت کنند.
کاروان مدینه و حرکت به سمت برادر
یک سال از هجرت امام رضا علیه السلام می گذرد و حضرت معصومه علیها السلام که هرگز به این مدت طولانی از برادرش جدا نمانده بود، دلش در فراق برادر بی تاب می گردد؛ به ویژه پس از نامه ای که از سوی برادرش دریافت می کند.
حضرت معصومه علیها السلام مشتاقانه و بی صبرانه خود را برای دیدار برادر مهیا می سازد و به شوق دیدار او رنج سفر را به جان می خرد.
در مورد همراهان حضرت معصومه در این سفر اختلاف است. بنابر نظر بعضی، حضرت معصومه علیها السلام همراه 23 نفر از برادران از جمله فضل، جعفر، هارون و قاسم و برادرزادگان به سفر رفتند.
بنابر نظر برخی، حضرت معصومه علیها السلام در این مسافرت تنها خادمی را همراه داشت.
بنابر نظر برخی، علاوه بر جمعی از برادران، بانوانی نیز آن حضرت را همراهی می کردند که اسامی این بانوان عبارتند از: میمونه، فاطمه صغری و خدیجه خاتون (دختران امام موسی کاظم علیه السلام) و خواهر حضرت معصومه علیها السلام و سلطان موصیله (خادمه آن حضرت).
با توجه به قرائنی که خواهد آمد، چنین به نظر می رسد که حضرت معصومه علیها السلام در این سفر تنها نبوده اند. کاروان مشتاقان به راه می افتند و سر سلسله عاشقان، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام است.
مسیر کاروان حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه علیها السلام سفر خود را از شهر مدینه آغاز نمود و تا معدن نقره (که محل تلاقی راه بصره، کوفه و مدینه است و هشتمین منزل راه به حساب می آید)، مسیرشان با مسیر حرکت امام رضا علیه السلام مشترک بود. پس از معدن نقره، امام رضا علیه السلام راه نباج را در پیش گرفته بود، در حالی که حضرت معصومه علیها السلام به قادسیه می رود تا از مسیر کوفه راه را ادامه دهد. حضرت معصومه علیها السلام پس از قادسیه، از کوفه، نجف، بغداد و کاظمین عبور می کند. آن حضرت برای ادامه مسیر تا مرو، باید خود را از بغداد به شهر ری برساند و از آنجا راه شمال را در پیش بگیرد و از راه آمل، ساری و… به مرو برود یا از راه ری، ورامین، خوار و سمنان که راه کویری است، به دیدار برادر نایل شود؛ امّا این سفر در ساوه ناتمام می ماند.
در نیمه راه سفر
اینکه در ساوه بر کاروان چه گذشت وچه عاملی این عاشق دل سوخته را در نیمه راه از سفر بازداشت، درست مشخص نیست. در بعضی از کتابها آمده که وقتی کاروان حضرت معصومه علیها السلام به شهر ساوه رسید، مأموران عباسی به کاروان حمله کردند و در این واقعه 22تن از همراهان آن حضرت به شهادت رسیدند و حضرت معصومه علیها السلام نیز توسط آنان مسموم شد.
بعضی نیز نوشته اند: پس از حمله دشمنان اهل بیت علیه السلام به کاروان، حضرت معصومه علیها السلام از دیدن پیکرهای غرق به خون همراهان خود، به شدت غمگین و بیمار شدند. گروهی نیز بدون ذکر دلیل، تنها می نویسند: حضرت معصومه علیها السلام در ساوه بیمار شد.. ضعیف ترین قول آن است که حضرت معصومه علیها السلام در ساوه، بر اثر شنیدن خبر شهادت برادر، بیمار شد و ضعف این دلیل از آنجاست که به نقل مشهور، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در سال 203 ه .ق یعنی دوسال پس از وفات حضرت معصومه علیها السلام به شهادت رسید.
آنچه از این نقلها صحیح تر به نظر می رسد، خبری است که حکایت از حمله مأموران بنی عباس به کاروان دارد و آنچه این خبر را تأیید می کند وجود آرامگاه هایی از فرزندان امام کاظم علیه السلام در شهر ساوه است. امامزاده اسحاق یکی از آرامگاه های موجود درشهر ساوه است که او را به امام موسی کاظم علیه السلام منسوب می کنند و نام وی در کتب انساب، جزء فرزندان امام هفتم علیه السلام ذکر شده است.. در ده کیلومتری این شهر نیز مزار سید هارون بن موسی کاظم علیه السلام قرار دارد که نام وی نیز درکتب انساب، جزء فرزندان امام هفتم علیه السلام است. از زبان مردم، نسل به نسل، از زمان قدیم نقل شده که سید هارون بعد از تفرقه سادات به وسیله سپاهیان عباسی، بر اثر جراحات زیاد در زراعات روستای «ورزنه» به زمین افتاد و در حال ضعف و اغما، سپاهیان مأمون او را به شهادت رساندند.
آنچه که مورد اتفاق همه کتابهاست، آن است که حضرت معصومه علیها السلام پس از عبور از ساوه بیمار شد و از اطرافیان خود سؤال کرد: تا قم چقدر راه است؟ آنان عرض کردند: 10 فرسخ. آن حضرت دستور می دهد که کاروان به سمت قم حرکت کند. برای اینکه کاروان به قم برسد، وارد تفرش می شود. هم اکنون در تفرش امامزاده هایی وجود دارد که از فرزندان بی واسطه یا با واسطه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام هستند و وجود این امامزاده ها خبر از این می دهد که به احتمال زیاد، این امامزادگان از کاروانیان حضرت معصومه علیها السلام بوده اند که در اثر حمله ای دیگر از سوی عباسیان یا در اثر جراحتِ حمله قبلی آنها در میان راه به شهادت رسیده اند.
ابوالعلی مهدی بن محمود از نوادگان امام صادق علیه السلام، امامزاده احمد از نوادگان امام کاظم علیه السلام و قاسم بن حمزه بن امام کاظم علیه السلام از امامزادگانی هستند که در تفرش و آشتیان مدفون اند. آشتیان، منزل دیگری است برای کاروانیان که وجود مرقد مطهّر فاطمه صغری نشان از این دارد.
در قم چه گذشت؟
زمانی که حضرت معصومه علیها السلام در ساوه بیمار شد و ادامه راه را برای خود غیر ممکن دید، از اطرافیان خود سؤال نمود. بین ما و قم چقدر فاصله است؟ اطرافیان پاسخ دادند: کمتر از 20 فرسخ. آن حضرت فرمود: مرا به قم برسانید؛ زیرا من از پدرم شنیدم که فرمود: «شهر قم مرکز شیعیان ما می باشد.»
از ربع آخر قرن اوّل هجری، تشیّع در قم رواج یافته بود و این شهر از سوی امامان شیعه به عنوان پناهگاه شیعیان محسوب می شد و خیل عظیمی از پیروان اهل بیت علیه السلام را در خود جای داده بود. از جمله این پیروان اهل بیت علیه السلام، خاندان اشعری بودند.
موسی بن خزرج، بزرگ خاندان اشعری، زمانی که از کاروان حضرت معصومه علیها السلام مطلع شد، شتابان همراه عده ای از محبان اهل بیت علیه السلام به استقبال کاروان شتافت و زمام شتر آن حضرت را گرفت و به سمت قم حرکت داد و به منزل خود آورد و حضرت را در منزل خود جای داد. با ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم، مردم قم میزبان مسافری شدند که پس از پیمودن 54 منزل در مدت 2 ماه، اکنون خسته و رنجور شهر آنها را برای استراحت برگزیده بود.
حضرت معصومه علیها السلام عاشقی دل شکسته و مسافر کوی دوستی بود که اکنون تن بیمارش، مانع از حرکت او به سوی مقصدش شده بود.
آن حضرت 17 یا 19روز ساکن منزل موسی بن خزرج بود و در این مدت مشغول عبادت و رازو نیاز با پروردگار خود شد.
وفات در فراق یار
سرانجام تقدیر بر آن شد که این عاشق در فراق بماند و به وصال محبوب خود نرسد و بی آنکه محبوب خود را ببیند، جان را به جان آفرین تسلیم کند.
حضرت معصومه علیها السلام در حالی جان داد که به شوق دیدار برادر و امام زمان خود و به عشق ولایت، سختی راه را به جان خریده و با پیمودن مسافتی طولانی از بیابانهای گرم و سوزان سرزمین حجاز گذشته بود و سعی داشت خود را به امام و مقتدایش برساند و با این هجرت خود پیام غربت برادر را در فضای بین سرزمین حجاز تا سرزمین ایران طنین انداز کند واین خبر را در تاریخ به ثبت برساند که: «حضرت معصومه علیها السلام جهت دیدار امام زمان خود عزم سفر نموده است» تا شاید شیعیان را بیاموزد که اگر امام را از مدینه به سرزمین غربت کشاندند، شما اجازه ندهید که او در غربت بماند؛ گرد او آیید تا مظلومانه به زهر جفا او را به شهادت نرسانند.
حضرت معصومه علیها السلام، در واقع شهید راه ولایت است؛ زیرا: من مات علی حبّ آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم مات شهیداً.
مراسم تدفین حضرت معصومه (س)
با وفات حضرت معصومه علیها السلام، شور وشعف مردم از حضور گوهری از خاندان عصمت وطهارت به حزن و اندوه مبدّل گشت و میزبانان به سوگ نشسته، در ماتم میهمان، بدن آن حضرت را پس از غسل و کفن، از بیت النور (خانه موسی بن خزرج که حضرت معصومه علیها السلام در آنجا سکونت گزیده بود و خدا را عبادت می کرد) به سوی قبرستان بابلان تشییع کردند.
پیکر مطهر آن حضرت را در کنار سردابی که برای دفنشان مهیا شده بود، بر زمین گذاشتند. آل سعد بر سر اینکه سعادتِ امرِ دفن آن حضرت را چه کسی بر عهده داشته باشد دچار اختلاف شدند. سرانجام تصمیم گرفتند قادر، خادم بسیار پیر و باتقوا مراسم خاک سپاری را انجام بدهد؛ اما ناگهان دو سوارِ نقاب پوش از سوی بیابان هویدا شدند، به سرعت نزدیک آمدند و یکی وارد قبر و دیگری پیکر پاک و مطهر حضرت را برداشته و به دست دیگری داد تا به خاک بسپارد. پس از پایان مراسم تدفین، آن دو نقاب پوش بدون آنکه با کسی حرف بزنند، سوار بر اسب شده، به سرعت از آنجا دور شدند.
هویت دو سوار نقاب پوش
به نظر می رسد دوسوار نقاب پوش، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و فرزند دلبندشان امام جواد علیه السلام بودند که برای دفن حضرت معصومه علیها السلام، به اعجاز امامت، از مدینه و خراسان، از طریق طی الارض به این مکان آمده بودند؛ همچنان که امام امیرالمؤمنین علیه السلام برای دفن سلمان فارسی، از مدینه به مدائن آمد و پس از انجام مراسم دفن به مدینه بازگشت و هنگامی که یکی از شیعیان خالص به نام شطیطه در نیشابور از دنیا رفت، امام موسی کاظم علیه السلام به اعجاز امامت، از مدینه به نیشابور آمد و پس از نماز و مراسم تدفین و پاشیدن تربت امام حسین علیه السلام بر جنازه آن زن با ایمان، روبه شیعیان نمود و فرمود: «هر یک از شما بمیرد، ما ائمه در تشییع جنازه شما در هر شهری که باشد، شرکت می کنیم. شما نیز تقوا پیشه کنید واعمال خود را صالح سازید تا ما را در رهایی بخشیدنتان از آتش جهنم یاری نمایید».
به تعبیر امام علیه السلام، او معصومه است. از این رو، باید پیکر معصومه به دست معصوم به خاک سپرده شود؛ همان طور که پیکر مطهر حضرت زهرا علیها السلام را امیرالمؤمنین علی علیه السلام و پیکر مطهر حضرت مریم علیها السلام را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.
تاریخ و سن وفات حضرت معصومه (س)
امام رضا علیه السلام در سال 200ه .ق به دستور مأمون، به شهر مرو عزیمت نمود. یک سال بعد از هجرت امام رضا علیه السلام، یعنی در سال 201 ه .ق حضرت معصومه علیها السلام به قصد ملاقات برادر، مدینه را ترک کرد و در همان سال در قم وفات یافت؛ اما اینکه در چه ماهی وارد قم شدند و وفات نمودند، اختلاف است. آنچه مورد اتفاق اکثر مؤلفین است، ماه ربیع الثانی است و تنها تعداد معدودی قائل اند که آن حضرت در هشتمین روز از ماه شعبان از دنیا رفته است.
در مورد روز وفات ایشان نیز اختلاف وجود دارد، برخی روز دهم و برخی روز دوازدهم ربیع الثانی را ذکر کرده اند. شاید علت اختلاف این باشد که مدت اقامت آن حضرت در قم بین 17روز و19 روز مردّد است. از این رو، آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام از دهم تا دوازدهم ربیع الثانی را روز وفات آن حضرت قرار داده و این ایام را ایام معصومیه نام گذاری کرده است. برخی سن آن حضرت هنگام وفات را بین 18 تا 22 سال دانسته اند که صحیح نیست؛ زیرا بنابر نظر درست، آن حضرت در سال 173 ه .ق به دنیا آمدند و در سال 201 ه .ق وفات کردند، یعنی 28 سال عمر کردند. شاید کسانی که قائل اند آن حضرت در 18 سالگی از دنیا رفته است، سال تولد آن حضرت را 183 ه .ق پذیرفته اند که با دلایلی که قبلاً ذکر شد، این نظر صحیح نیست.
چرا حضرت معصومه علیها السلام ازدواج نکرد؟
ازدواج از مستحباتی است که اسلام تأکید فراوان بر آن دارد و احادیث بسیاری درباره آن ذکر شده است، از جمله: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «در اسلام بنایی بر پا نشد که در پیشگاه خداوند دوست داشتنی تر وعزیزتر از ازدواج باشد.
چرا حضرت معصومه علیها السلام ازدواج نکرد؟ آیا شایسته است دختر امام معصوم از این سنّت حسنه که از سوی پیامبر و ائمه علیهم السلام فراوان سفارش شده است، رویگردان باشد؟
چرا امام رضا علیه السلام درباره ازدواج خواهر خویش اقدامی نکرد؟ حضرت معصومه علیها السلام تا 27 سالگی، در کنار برادرش می زیست و پس از شهادت پدرش تحت سرپرستی او بود، آیا امام معصوم شایسته است خواهر خویش را به سنت پسندیده ای چون ازدواج که از سوی خداوند، پیامبر و تمام ائمه علیهم السلام سفارش شده است، فرا نخواند؟
سه دلیل برای مجرد ماندن حضرت معصومه علیها السلام ذکر کرده اند:
اول: یعقوبی (پیشتاز مورّخان شیعه) می گوید: امام موسی بن جعفر علیه السلام وصیت کرده بود که هیچ یک از دخترانش ازدواج نکنند. از این رو، هیچ یک از آنان ازدواج نکردند، مگر ام سلمه که به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد درآمد که به واسطه همین میان قاسم و خویشانش اختلاف شدید پیش آمد تا آنجا که قاسم قسم خورد جز آنکه او را به حج ببرد منظوری نداشته است.
بدون تردید، سخن یعقوبی صحیح نیست؛ زیرا اولاً چنین وصیتی برخلاف سنت روشن اسلام و اهل بیت علیهم السلام است و با وجود آن همه حدیث و تأکید بر ازدواج، چنین وصیتی از امام معصوم علیه السلام امکان پذیر نیست. ثانیاً، متن وصیت نامه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در کتابهای متعددی ذکر شده است.
امام در این وصیت نامه، پس از دستور به فرزندان به تبعیت کردن از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، می فرماید: اگر کسی از فرزندانم بخواهد خواهر خود را عروس کند، بدون اجازه و دستور علی (امام رضا علیه السلام) چنین حقی ندارد.
نیز فرمود: امر ازدواج دخترانم را نباید هیچ یک از برادران مادری شان بر عهده بگیرند. دخترانم نیز بدون مصلحت و مشورت با علی (امام رضا علیه السلام) نباید عملی انجام دهند و اگر برادران مادری دخترانم (بدون اجازه امام رضا علیه السلام)، در مورد ازدواج آنان تصمیم بگیرند، مخالفت خدا و رسولش را کرده اند؛ چون علی (امام رضا علیه السلام) به مصالح قومش در مسأله ازدواج از همه آگاه تر است؛ اگر خواست، تزویج می کند و اگر نخواست، تزویج نمی کند.
در وصیت امام موسی کاظم علیه السلام، سخن از منع ازدواج دخترانش نیست، بلکه آن حضرت سعی در بیان حجیّت امام رضا علیه السلام و ولایت ایشان دارد و از فرزندان خود می خواهد که حتی در کوچک ترین مسایل، مطیع اوامر او باشند. از سوی دیگر، مرحوم قرشی نقل یعقوبی را صریحاً مجعول دانسته مجهول کرده است.
دوم: دختران موسی بن جعفر علیه السلام در نهایت کمال بودند و کسی که همسنگ با آنها باشد، وجود نداشته است.
این دلیل نیز قابل خدشه است؛ زیرا:
اولاً، در آن زمان جوانان شایسته ای از تبار امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام وجود داشتند که می توانستند همسنگ دختران حضرت باشند.
ثانیاً، سیره ائمه اطهار علیهم السلام بر این نبود که به علت پیدا نشدن همسنگ، مانع ازدواج دختران خود شوند؛ بلکه آنان در عمل و قول، پسر و دختر مؤمن را کفو یکدیگر می دانستند و می فرمودند که اگر دین و تقوای پسری را پسندیدید، او را به همسری دختران خود برگزینید.
سوم: خفقان آن عصر آن قدر شدید بود که کسی جرأت ارتباط با خانواده امام موسی بن جعفر علیهم السلام رانداشت، چه رسد به اینکه بخواهد داماد آن خانواده شود که احتمال هر گونه خطر برای وی از سوی دستگاه حکومتی می رفت.
دلیل سوم پذیرفته است. «آری، این نیز از مصایب دیگر روزگار نسبت به خاندان نبوت است که ستمگران با ایجاد جو نامساعد آنها را از مواهب زندگی محروم ساختند».
بنابر برخی نقل ها که بسیار ضعیف هستند، مأمون، هفتمین خلیفه عباسی، از حضرت معصومه علیها السلام خواستگاری کرد. اگراین نظرها صحت داشته باشد، ازدواج نکردن آن حضرت ممکن است جنبه سیاسی داشته باشد و آن حضرت می خواست بی اعتنایی خود را نسبت به دستگاه حکومتی و خلافت ستمگر عباسی نشان دهد.
0 نظرات