دهه فجر فرصتی برای مرور برکات انقلاب اسلامی و ارج نهادن به آن است
دههٔ فجر در ادبیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن سید روحالله خمینی بعد از تبعید چهارده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد شد و در نهایت در 22 بهمن ماه با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی سقوط کرد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. تا سال ۱۳۶۰ چنین اصطلاحی وجود نداشت و عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت بود که برای نخستین بار در سال ۱۳۶۰ ده روز پس از ورود روحالله خمینی به ایران تا روز ۲۲ بهمن را دهۀ فجر نامید. تعداد روزهای بین ۱۲ بهمن تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ درواقع نه ۱۰ روز، بلکه ۱۱ روز است و مسئولان برگزارکنندۀ مراسم برای رفع این مشکل مبنای وقوع انقلاب را در سپیدهدم روز ۲۲ بهمن قرار دادند تا این فاصله به ده روز برسد و عنوان دهۀ فجر برای این مراسم عنوانی درست باشد.
روزشمار ایام الله دهۀ فجر
۱۲ بهمن: فرود هواپیمای ایرفرانس در مهرآباد؛
۱۳ بهمن: امام خمینی در جمع روحانیون سخنرانی کرد. او در بخشی از این سخنرانی گفت: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود… هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند.
۱۴ بهمن: ساعت ۹ بامداد روز شنبه ۱۴ بهمن در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به ۳۰۰ خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز شد که خلاصهای از پاسخ امام خمینی به این شرح بود: کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را به زودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هر چه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم، باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته میشود تمام اتباع خارجی به طور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.
۱۵ بهمن: 1. خمینی طی یک سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند؛ 2. وزرای خارجه آمریکا و انگلیس طی دیدار دیوید اوئن از ژاپن، در مورد اوضاع ایران به گفتگو نشستند. بغداد نیز با اعزام هیئتی به عربستان، به بررسی اوضاع ایران و منطقه پرداخت؛ 3. ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران، با اتمام مأموریت حساس خود و مذاکرات مکرر با مقامات ایرانی، عازم آمریکا شد. سخنگوی وزرات خارجه آمریکا گفت: هایزر سعی کرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. وی به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وی به احساسات ضد آمریکایی در ایران دامن میزد؛ 4. همافران نیروی هوایی در بهبهان به عنوان طرفداری از خمینی، دست به راهپیمایی زدند؛ 5. سیدمحمدباقر صدر با ارسال نامهای از عراق برای خمینی، از اعتراضات ایران حمایت کرد؛ 6. به مناسبت ورود خمینی به ایران، از سوی مرعشی نجفی تلگرافی برای او ارسال شد (برژنف از سیزدهم تا هفدهم ژانویه ۱۹۷۹، مطابق با بیست و سوم دی ماه ۱۳۵۷، در بلغارستان بهسر میبردهاست)؛ 7. جواد شهرستانی، شهردار تهران در حضور خمینی استعفا کرد. خمینی سپس وی را مجدداً به عنوان شهردار منصوب کرد. جواد شهرستانی از سوی دولت بختیار ممنوعالخروج شد؛ 8. گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورا با خمینی دیدار کردند.
۱۶ بهمن: تعیین دولت موقت؛
۱۷ بهمن: خمینی در سخنان خود گفت: کار عاقلانه و مفید به حال کشور این است که بختیار و ارتش در مقابل انقلاب ۱۳۵۷، عکسالعملی مثبت داشته باشند؛ در پاسخ به پیامهای تشکر از سوی مردم یا شخصیتها و گروههای مختلف به مناسبت ورود خمینی به کشور، از سوی او پیام تشکری خطاب به عموم انتشار یافت؛ بازرگان موقتاً از رهبری نهضت آزادی کنارهگیری نمود و به مدرسه علوی نقل مکان کرد؛ دکتر سعید، رئیس مجلس شورا، در جلسه آن روز مجلس اظهار داشت: بازگشت خمینی، مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوشآمد میگویم؛ لایحه محاکمه وزرای سابق و انحلال ساواک، در جلسه مجلس شورا به تصویب رسید؛ در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند؛ فلسفی پس از هشت سال ممنوعیت از سخنرانی، در حضور خمینی و مردم دیدارکننده با او، سخنرانی کرد.
۱۸ بهمن: سید روحالله خمینی در دیدار با روحانیون شهر اهواز گفت: ادامه نهضت یک تکلیف است؛ فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمیدهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد؛ سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند؛ مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی کرد.
۱۹ بهمن: بزرگترین راهپیمایی انقلاب صورت گرفت.
۲۰ بهمن: این روز که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رئیس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناحهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح برجای گذاشت، ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.
۲۱ بهمن: روز نبرد مسلحانۀ همهجانبۀ مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشکر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشکر گارد حکم جهاد خواهد داد؛ در این روز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد؛ در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ به موجب این اعلامیه رفتوآمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راهبندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند.
۲۲ بهمن: ۲۲ گل لاله به پاسداشت ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ روی سکه ۲۰ ریالی ضرب شده؛ در سال ۱۳۶۰ به مناسبت سومین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ ایران در مرکز سکه نوشته شده است: جمهوری اسلامی ایران؛ ۳ گل لاله به پاسداشت سومین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ ایران پشت سکه ۲۰ ریالی ضرب شده؛ در سال ۱۳۶۰در حاشیه سکه نوشته شده است: سومین سالگرد پیروزی خون بر شمشیر.
در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم درآمد. در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباسآباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
ساعت۱۰:۳۰ این روز، شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک (ستاد بزرگ ارتشتاران) تشکیل شد. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثراً موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بیطرفی ارتش تهیه و به امضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک و پانزده دقیقه بعدازظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه رادیو تلویزیون را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از رادیو تلویزیون ملی اعلام شد (دکتر باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، انتشارات جاویدان).
مراسم دهۀ فجر
هر ساله در طول دهۀ فجر مراسم و یابودهای زیادی انجام میگیرد.
در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای سید روحالله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته میشود و در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهۀ فجر که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شدهاست، راهپیماییهایی در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود.
چرا باید در مراسم جشن و پیروزی انقلاب و راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنیم؟
سؤالی که امروزه ذهن برخی را در فضای مجازی و حقیقی به خود مشغول کرده است، این است که چرا باید با گذشت 41 سال از عمر انقلاب اسلامی، در مراسم جشن پیروزی و راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنیم؟ و اساساً چه دستاوردی را میتوان برای شرکت در راهپیمایی برشمرد؟
از دیدگاه این عده، ملتی که خود با مشکلات گوناگونی مواجه است و از نظر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با چالشهای جدی روبهروست، شرکت در راهپیمایی چه سودی میتواند داشته باشد؟ و چگونه میتواند باری از دوش آنها برداشته و در حل مشکلات، به آنها کمک کند؟ برای پاسخ به این سوال و دغدغههای ذهنی برخی مردم که اتفاقاً انقلاب اسلامی را دوست داشته و نظام برآمده از آن را در مقایسه با کشورهای مرتجع منطقه و حتی کشورهای مدعی مردمسالاری شایستهتر میدانند، ولی بعضاً متأثر از فضای مجازی و شبکههای رسانهای دشمن و یا به جهت گرفتار آمدن در شرایط نامناسب اقتصادی کشور، با چنین پرسشی مواجه هستند باید این عده را به دو نکته اساسی و چند محورمهم از تأثیرات داخلی و خارجی راهپیمایی ۲۲ بهمن توجه داد: الف) ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حادثه مهم و حیرتانگیزی برای جهانیان است. این حادثه بزرگ قرن، از یکسو معادلات سیاسی استکبار را در ادامه سیاست سلطه و تقسیم استعماری جهان برهم زد و از سوی دیگر، یکی از استوارترین رژیمهای وابسته را ریشهکن ساخت و در کشور ایران، با اهمیتی که از نظر استراتژیکی و اقتصادی برای قدرتهای بزرگ جهان داشت، تحول سیاسی بزرگی بهوجود آورد و یک بار دیگر اسلام را بهعنوان قدرت تعیینکننده در جهان مطرح کرد و چشمانداز وحدت جهان اسلام و ایستادگی در برابر استعمار کهنه و نو، ایجاد قطب سیاسی جدید در جهان و فروریزی رژیمهای وابسته و تحمیلی را در سرزمینهای اسلامی، در برابر دیدگان مشتاق میلیاردها مسلمان گشود و موجی از وحشت و اضطراب را در دلهای جهانخواران پدید آورد که آثار آن را امروز با گذشت 41 سال از عمر انقلاب اسلامی در جای جای جهان از غرب آسیا گرفته تا قلب اروپا و امریکای لاتین شاهد هستیم. هرچند راهپیمایی هر ساله ۲۲ بهمن به خاطر پاسداشت انقلابی است که در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ توسط حضرت امام خمینی(ره) رقم خورد و تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام(ره) را به نقطه عطف خود رساند و پادشاهی ۲۵۰۰ ساله و ظلم و استبداد ۵۷ ساله رژیم پهلوی را در ایران ریشهکن کرد و حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد، اما حرکت بیداری ملتها که متأثر از انقلاب اسلامی در طول این 41 سال آغاز شد، بر اهمیت پاسداشت همیشگی و هر ساله از انقلاب با حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن افزوده است چراکه ملتهایی که استقلالخواهی خود را با الگوگیری از انقلاب اسلامی ملت ایران آغاز کرده، چشم به ما دوختهاند تا ببینند در چهلودومین سال انقلابی که به صراحت امریکا و دیگر دشمنان انقلاب اسلامی سخن از فروپاشی آن سر میدهند، ملت ایران چگونه و با چه انگیزهای به صحنه آمده و پشتیبان انقلاب خود خواهند بود.
ب) در شرایط فعلی باتوجه به توطئههای متعدد دشمنان انقلاب اسلامی، نیاز به وحدت ملی و حرکت در مسیر انسجام و یکپارچگی، بیشتر از گذشته احساس میشود و در راستای حفظ منافع ملی، باید خارج از تفکر جناحی و تعلقات گروهی و به دور از دلخوریها و کاستیهایی که غالباً متأثر از رخوت و سستی مسئولان کشور در انجام نیازهای ضروری مردم است، باید با نگاه به منافع و امنیت ملی، در این مناسبت مهم و تأثیرگذار شرکت کرد. انتظار این است که راهپیمایی خودجوش و مردمی ۲۲ بهمن امسال در شرایط فعلی به گونهای برگزار شود که قویتر و پرشکوهتر از سالهای گذشته باشد. چراکه این حضور موجب حفظ منافع ملی و تقویت امنیت ملی کشور خواهد شد.
امام خمینی(ره) از ولادت تا رحلت
روح الله الموسوی الخمینی در روز بیستم جمادى الثانى 1320ق مطابق با 30 شهریـور 1281ش (24 سپتامپر 1902م) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانوادهاى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلاماللهعلیها، به دنیا آمد.
پـدر ایشان، مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـی که بیـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمىگذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حقطلبـى پـدر را که در برابر زورگـویـیهایشان بـه مقاومت بـرخاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک، وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص شد.
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـهاش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى (صاحب زبـده التصانیف) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمهاش (صاحبـه خانم) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد، اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم شد.
هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی
اندکـى پـس از هجرت حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى رحـمهاللهعلیه (نـوروز 1300ش، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340ق) امام خمینى رهـسپار حـوزه علمیه قـم شد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم گذراند.
پـس از رحلت آیة الله حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسـیـد و به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم شـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحبرأى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مىشد. امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه، عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى و... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى رحمهالله معارف اهلبـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
امام خمینی رحمهالله در سنگر مبارزه و قیام
روحیۀ مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته و در ســـال 1340 و 1341 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد 1342 با دو ویـژگـى برجستـه؛ یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزهها و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه و بـه آیـه الـلـه بـروجردى پـیشـنهاد داد که ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزههاى علمـیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر و کارساز بـود.
بدیـن ترتـیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـهاى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بهویژه از آن جهـت بـود کـه طى آن ویـژگـیهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. با وجـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها، فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را برشمرد و خـواستار رفـراندوم شد. امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چارهجویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامـیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـیـد شاه بـه انقـلاب سـیـاه تعـبـیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود. از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مىآمد .
امام خمـیـنى در اجـتماع مردم، بىپروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمپـیـمان بـا اسـرائـیـل یاد مـىکـرد و مـردم را بـه قـیام فرا مـىخـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـداً از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود: امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد (13 فروردیـن 1342) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاهدوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت و در پیامـى (بـه تایخ 12/2/1342) به مناسـبـت چهـلـم فاجعـۀ فـیـضـیـه، بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـأکید ورزید و پیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد.
قیام 15 خرداد
امام خمینى در عـصـر عاشـوراى 13 خرداد 1342ش در مـدرسه فیضـیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.
در همیـن سخنرانى بـود که امام خمـیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود: آقا مـن به شما نصیحت مـىکنـم، اى آقاى شـاه! اى جنـاب شاه! مـن به تو نصیحت مىکـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال مىکنند تو را. مـن مـیل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند... اگر دیکـته مىدهند دسـتت و مىگـویند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن... نصـیحت مرا بـشـنـو... ربط ما بـیـن شـاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـىگـوید از اسرائـیـل حرف نزنـیـد... مگر شاه اسـرائـیلـى است؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قـیـام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب (سحـرگاه پانزده خـرداد 1342) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسـیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آن روز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز و دیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد.
امام خمینـى پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امـام خمـینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنکه هـیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آن را غـیر قـانـونـى و فـاقـد صلاحـیت مـىداند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـىشـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـىگیرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فـیـضـیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـرپا مـى شـود. اولیـن سالگـرد قـیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمـیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیههاى جداگانه حـوزههاى علمـیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـینـى در 4 آبـان 1343 بـیانـیـهاى انقلابـى صادر کرد که این افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان 1343 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.
سحرگاه 13 آبان 1343 کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمـیـنى را در قـم محاصره و امام را بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنـیـتى مـستقیماً بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپـیـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مأمـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا فرستادند.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید، در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـىسابقهاى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکاپـسند زد. اقـامت اجبارى در تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.
تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق
13 مهر 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار به شهــرهــاى کاظمیـن، سامـرا و کـربلا شتـافت و یک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.
دوران اقامت 13 ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت، اما مخالفـتها و کارشکـنـیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویاروی بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیاخـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هـیچیـک از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.
اوایل سال 1348 اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسـیار کوشید تا از دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.
چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مىدانستند.
بازگشت امام خمینی به ایران پس از 14 سال تبعید
اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هر کس که مىشنید اشک شوق فرو مىریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند، چراکه هنوز دولت دستنشانده شاه سر پا و حکومت نظامى برقرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مىخـواهد در ایـن روزهای سرنـوشـتسـاز و خطیر در کنار مردمـش باشد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد. استقبال بـىسـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظـیـم و غـیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند.
رحلت امام خمینی؛ وصال یار و فراق یاران
امام خمینى، هـدفها و آرمانها و هـرآنچه را که مـىبایــست ابـلاغ کنـد، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیاش را بـراى تحقق آنها بهکار گرفته بـود و در آستـانه نیمه خـرداد 1368 خـود را آماده ملاقات عزیزى مىکرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده، و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود. سرودههاى عارفانهاش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظۀ وصال محبوب بـود. و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او، و جانــکاه و تحملناپذیر بـراى پیروانـش، فـرا مـىرسید. او خـود در وصیتنامهاش نـوشـته است: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مىکنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مُبرَم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مىخـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم که عذرم را در کـوتاهىها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.
شگفت آنکه امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم سالها مىگذرد حادثهها مىآید
ساعت 22:20 روز شنبه، سیزدهـم خـرداد 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیا کرده بـود. بــه وسیله دوربین مخفـىاى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود، روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است.
در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى در سن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالی که چندیـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود، نافله شب مىخـواند و قـرآن تلاوت مـىکرد.
وقتى خبر رحلت امــام منتشر شـد، گـویـى زلزلهاى عظیـم رخ داده است، بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد، یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد. هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.
چهاردهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری تشکیل و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـة الله خامنهاى که دو ساعت و نیـم طـول کشید، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت، سـرانجام حضرت آیـة الله خامنهاى (رئیـس جمهور وقت) که خود از شـاگـردان امـام خمینـى و از چهرههاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد.
10کار بزرگ امام برای ایران از دیدگاه مقام معظم رهبری
اولین کار بزرگ امام: احیای اسلام، دویست سال است که دستگاههای استعماری سعی کردند تا اسلام به دست فراموشی سپرده شود. یکی از نخستوزیرهای انگلیس در جمع سیاستمداران استعماری دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهای اسلامی منزوی کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهای گزافی خرج شد تا اسلام در درجۀ اول از صحنۀ زندگی و در درجۀ دوم از ذهن و عمل فردی انسانها خارج شود؛ چون میدانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهای بزرگ و استکباری است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنۀ سیاسی جهان برگرداند.
دومین کار بزرگ امام: اعادۀ روح عزت به مسلمین. اینگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگی مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همهجای عالم احساس عزت کردند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامی داد. قبل از این، مسلمانها در هرجای دنیا که بودند، چیزی به نام امت اسلامی برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدی تلقی نمیشد. امروز همۀ مسلمانها در اقصای آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس میکنند که جزو یک جامعۀ جهانیِ بزرگ به نام امت اسلامی هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامی را ایجاد کرد که بزرگترین حربه برای دفاع از جوامع اسلامی در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ امام، ازالۀ یکی از مرتجعترین و پلیدترین و وابستهترین رژیمهای منطقه و جهان بود. ازالۀ حکومت پادشاهی در ایران، یکی از بزرگترین کارهایی بود که کسی میتوانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقۀ خلیجفارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما درهم فرو ریخته شد.
کار پنجم امام، ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام بود. چیزی که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمیکرد و خواب خوشی بود که مسلمانهای سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمیکردند و نمیدیدند. امام در حد یک معجزه، به این خیال افسانهآمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم امام، ایجاد نهضت اسلامی در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامی، در بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای اسلامی، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادیطلبها، با ایدئولوژیهای چپ وارد میدان میشدند اما بعد از انقلاب اسلامی، پایه و مبنای حرکتها و نهضتهای آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهای از دنیای وسیع اسلام که جمعیت یا گروهی به انگیزۀ آزادیخواهی و ضدیت با استکبار حرکت میکنند، مبنا و قاعدۀ کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامی است.
هفتمین کار بزرگ امام، نگرشی جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایههای بسیار مستحکمی داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکی از محکمترین فقاهتها و متکی به قواعد و اصول و مبانی بسیار مستحکمی است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گسترهای وسیع و با نگرشی جهانی و حکومتی مورد توجه قرار داد و ابعادی از فقه را برای ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم امام، ابطال باورهای غلط در باب اخلاق فردی حکّام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانی که در رأس اجتماعات قرار میگیرند، اخلاق فردیِ خاصی داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگی راحت و مسرفانه، تجملگرایی، خودرأیی و خودخواهی و امثال اینها، چیزهایی است که مردم دنیا قبول کردند که کسانی که در رأس حکومتها قرار میگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّی در کشورهای انقلابی، انقلابیونی که تا دیروز زیر چادرها زندگی میکردند و در دخمهها مخفی میشدند، به مجرد اینکه به حکومت میرسند، وضع زندگیشان عوض میشود و اخلاق حکومتیشان تغییر میکند و همان وضعیتی را به خود میگیرند که بقیۀ سلاطین و رؤسای عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزی را دیدهایم؛ برای مردم هم مایۀ تعجب نیست.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، میتواند زندگی زاهدانهای داشته باشد و به جای کاخهای مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایی کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
کار نهم امام، احیای روحیۀ غرور و خودباوری در ملت ایران. حکومتهای استبدادی و فردی، سالهای متمادی ملت ما را بهصورت ملتی ضعیف و مستضعف و توسریخور درآورده بودند؛ ملتی که از استعداد جوشان و خصلتهای جمعیِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، اینهمه افتخارات علمی و سیاسی دارد.
قدرتهای خارجی -مدتی انگلیسیها و مدتی هم روسها و دیگر دولتهای اروپایی و پس از آن امریکاییها- ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهای بزرگ را ندارد، سازندگی از او بر نمیآید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایی کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملی را در ملت ما کشته بودند؛ ولی امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملی را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهای بیجای ناسیونالیستی -که استکبار عامل آن و رژیم منحوس پهلوی مروّجش بود- مبرّا هستند، اما احساس عزت و قدرت میکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئۀ مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمیترسند و احساس ضعف هم نمیکنند. جوانهای ما احساس میکنند که خودشان میتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس میکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهای شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباوری و غرور ملی و افتخارات حقیقی و اصیل را امام در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ امام، اثبات این نکته بود که «نه شرقی و نه غربی» یک اصل عملی و ممکن است. دیگران خیال میکردند که یا باید به شرق متکی بود و یا به غرب؛ یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را! فکر نمیکردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبهروز ریشهدارتر کند؛ اما امام این نکته را ثابت کرد.
انقلاب اسلامی از منظر رهبر معظم انقلاب
انقلاب اسلامى خصوصیات منحصر به فردى دارد که آن را از دیگر انقلابهاى جهان ممتاز مىکند و مفهوم جدیدى از انقلاب به دست مىدهد. برخى از این خصوصیات از نظر خلف صالح معمار بزرگ انقلاب اسلامى از این قرارند:
1 ـ برخوردارى از پشتوانه عظیم فلسفه و فقه و معارف شیعه در طول هزار سال،
2 ـ انقلاب اجتماعى همهجانبه همراه با تحول بنیادین در زندگى انسانها،
3 ـ استوارى بر پایه فرهنگ و اعتقاد و ایمان در مراحل اوجگیرى و سازندگى انقلاب،
4 ـ بهرهمندى از رویکرد ارزشى و هدفگیرى اصلاح مفاسد جهانى و بشرى،
5 ـ حاکمسازى فرهنگ توحیدى به جاى فرهنگ الحادى و استبدادى،
6 ـ شکلگیرى بر مبناى نظم و انضباط انقلابى.
با توجه به این خصوصیات است که انقلاب اسلامى یک تفسیر اسلامى و الهى بوده و به معنى زنده کردن دوباره اسلام است.
الگوى انقلاب اسلامى
انقلاب اسلامى در عصر غربت دین که دین به عنوان مخدّر جامعه معرفى مىشد، به وقوع پیوست و شعار ضرورت مهندسى دین در حیات فردى و اجتماعى بشر را سرلوحه خویش قرار داد و الگوى خود را بعثت پیامبر(ص) در صدر اسلام و رسالت خود را نیز رسالت انبیاء معرفى کرد. همانگونه که اسلام، یک مکتب و طرحى براى زندگى و اساساً یک انقلاب است، بالطبع انقلابى که متکى به آن باشد، خاصیتش نیز خاصیت اسلام است. نظر به الگوپذیرى انقلاب از بعثت پیامبر اعظم، رهیافت شباهتجویى بین این دو، ما را به یگانه و منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامى در دوران معاصر رهنمون مىسازد. مقام معظم رهبرى مىفرماید: عین همین بعثت با یک تفاوت در جامعه ما و در زمان ما به وجود آمده است، آن تفاوت این است که بعثت آن روز به معناى بیدار شدن یک انسان و پیغمبر شدن او بود و در بعثت امروز دیگر رسالت در آن نیست؛ بلکه بعثتى در راستاى بعثت پیغمبر است؛ یعنى همینطور که پیغمبر اسلام وقتى مبعوث شد جامعه زمان خودش را بیدار کرد. ما امروز یک بار دیگر با نداى پیامبر، با فریاد بعثت رسول گرامى بیدار شدیم.
در تحلیل نهضت انبیاء روشن مىشود که پیامبران سه وظیفه عمده به عهده داشتند: الف) تعلیم معارف، جهانبینى، مقررات و احکام الهى؛ ب) تربیت و تزکیه مردم و رشد دادن و شکوفا ساختن استعدادهاى آنان براى اداره خویش؛ ج) مدیریت بالفعل جامعه و تشکیل و اداره نظام حکومتى.
ما نیز بر طبق حکم الهى امروز چنین الگویى را براى خود برگزیدهایم و انقلابمان را منطبق بر حرکت اسلامى صدر اسلام مىدانیم و شک نداریم که انقلاب اسلامى مثل بعثت و پیام نبوت منطبق با قوانین آفرینش و خواست و اراده الهى است و ملت رشید ایران در مبارزه خود چونان مسلمانان صدر اسلام با ایثار و فداکارى همان هدف را تعقیب کرده و خط بعثت آنان بر خط کفر و الحاد و طغیان و شیطنت به پیروزى مىپیوندد و پیروزى حق بر باطل آشکار مىشود.
امام براى حیات دوباره اسلام درست همان راهى را پیمود که رسول اعظم(ص) پیمودند و فلسفه انقلاب نیز همان حرکت نبوتها در طول تاریخ براى حمایت از مستضعفان و کوبیدن گردنکشان و سلطهگران و طاغوتها به سنگ است. ایشان وجوه شباهت فراوانى را میان انقلاب اسلامى ایران و صدر اسلام در زمینههاى دوران تبلیغ، کادرسازى، مبارزه، جنگها، شهدا و جانبازان، مخالفین و ترفندهاى آنها و... یادآور مىشود که حاکى از الگوپذیرى انقلاب ما از صدر اسلام و انقلاب پیامبر(ص) است.
پیام انقلاب اسلامى
1 ـ لزوم خروج انسان از یوغ بردگى و بندگى طاغوت و رستن از ذلت و خوارى؛
2 ـ روى آوردن به عبودیت خدا و رستگارى؛
3 ـ برآشفتن در مقابل همه بدىها و کجىها و نابسامانىها؛
4 ـ مبتنى بودن حکومت و قدرت سیاسى بر پرهیزکارى، عدالت و حقیقت؛
5 ـ ضرورت دینگرایى و خدامحورى و بازگشت از مسیر انحرافى دوران غرور جاهلانه شکوفایى علم.
حاصل سخن در یک کلام اینکه پیام انقلاب، پیام معنویت است؛ یعنى بشرِ سرگشته امروز که از عدم تأمین نیازهاى برتر و والاتر و ندیدن و نداشتن صفا و محبّت و مهربانى و نیافتن نوعى معرفت والا به ستوه آمده است، به دنبال مکتبى است که علاوه بر تأمین نیازهاى مادى، نیازهاى معنوى او را نیز برآورده سازد و چون شاهد بود هر جایى که این انقلاب نفوذ کرد، معنویت را هم با خود به آنجا برد، گمشده خود را در پیام انقلاب اسلامى یافتنى دید. بنابراین با قاطعیت مىتوان گفت رویکرد دینگرایى حاضر که در اطراف و اکناف جهان معاصر روبه توسعه و گسترش نهاده، محصول و ثمره دریافت این پیام است.
آرمان و اهداف انقلاب اسلامى از دیدگاه مقام معظم رهبری
1 ـ عدالتخواهى؛
2 ـ تربیت و تزکیه انسان و در نتیجه جامعهسازى بر مبناى آن؛
3 ـ تشکیل نظام توحیدى و تلاش براى دستیابى به سعادت دنیوى و اخروى؛
4 ـ دستیابى به حیات طیّبه؛
5 ـ برخوردارى از رفاه، امنیت، دانش، عزت سیاسى، استقلال اقتصادى و رونق تجارى؛
6 ـ حاکمیت اسلام و قرآن در زندگى بشر؛
7 ـ تکریم انسان و نفى فقر و فساد و تبعیض و در نتیجه احساس خوشبختى و سعادت؛
8 ـ باز گرداندن عزّت اسلامى به مسلمانان.
علاوه بر موارد یادشده، اهداف دیگرى نظیر استقلال، آزادى، رشد معنوى، تعالى مادى، ایجاد محیط امن و باکرامت و... نیز جزء اهداف انقلاب به حساب مىآیند. مقام معظم رهبرى در این باره مىفرماید: دین یک نظام اجتماعى به بشر ارائه مىکند و نه فقط یک سلسله عبادات و عادات. هرچند عبادات و عادات نیز انباشته از روح زندگى و در جهت همان نظام است و این نظام اجتماعى مبتنى بر همان جهانبینى است و ساخته به شکل آن است. آزادى و برابرى انسانها، عدل اجتماعى، خودآگاهى افراد جامعه، مبارزه با کژى و زشتى، ترجیح آرمانهاى انسانى بر آرزوهاى شخصى، توجه و یاد الهى، نفى سلطههاى شیطانى و دیگر اصول اجتماعى نظام اسلامى و نیز اخلاق و رفتار شخصى و تقواى سیاسى و شغلى، همه و همه ملهم و زاییده آن جهانبینى و برداشت کلى از جهان و انسان است. اسلام، نظامهاى مبتنى بر زور و قلدرى و زاینده ظلم، جهل، اختناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملتها، خونها و زبانها را رد مىکند و غلط مىشمرد و با هر آن نظام و کس که به ستیزه نظام اسلامى کمر بندد، با شدت و مقاومت مىستیزد و به جز آن، با همه انسانها چه همکیش و چه ناهمکیش به محبت و مساعدت امر مىکند. بر چنین پایهها و با چنان هدفهایى انقلاب اسلامى در ایران پدید آمد و نظام جمهورى اسلامى را بنا نهاد.
رمز پیروزى انقلاب اسلامى
1 ـ مطابقت انقلاب اسلامى با سنتهاى الهى؛
2 ـ ایمان عمیق، آگاهانه و راسخ مردم به اسلام ناب؛
3 ـ تکیه بر مفهوم واقعى شعار الله اکبر؛
4 ـ تعظیم شعائر الهى و اسلامى به ویژه عزادارىها در محرم و صفر؛
5 ـ روشنگرى و فداکارى روحانیت اصیل و متعهد به عنوان جلودار نهضت؛
در یک کلام مىتوان رمز پیروزى انقلاب اسلامى را در ایمان و اعتقاد مردم به اسلام و نیز تسلیم در برابر فرمان خدا و صبر و فداکارى و استقامت در مسیر انقلاب جست وجو نمود.
مخالفان انقلاب اسلامى
یکى از سنتهاى الهى این است که هر قوم و گروهى اعم از حق یا باطل نتیجه تلاش خود را خواهد دید، یعنى مدد اولیه الهى پشت سر تلاش و اراده غیر حق هم وجود دارد. قرآن کریم مىفرماید «کلاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء» (اسراء،20). شاهدش اینکه در طول تاریخ وقتى طرفداران حق کنارهگیرى، بىطرفى و قعود را انتخاب کردند، استکبار و طواغیت با بهرهگیرى از این سنت الهى بر دنیا حکمروایى داشتهاند. این امر تا زمانى تداوم دارد که جریان حق به معارضه با آنان برنخیزد. ولى وقتى جریان حق قیام کرد و با جریان طاغوتى به ستیز برخاست، آنگاه سنّت دیگر خداوند حاکم شده و با امدادرسانى به جریان حق، او را حتى با کمى عِدّه و عُدّهاش بر باطل علیرغم قدرت ظاهرىاش پیروز مىکند.
مقام معظم رهبرى مىفرماید: ما با دنیاى استکبار مواجهیم. همه آن سلطههایى که از احیاء اسلام ناراحتند و رنج مىبرند و همه آن دولتها و قدرتهایى که عظمت اسلام را به زیان خودشان مىبینند، امروز در مقابل اسلام، صفآرایى کردند.
با بررسى اندک در تاریخ انقلاب اسلامى به روشنى درمىیابیم که فشارها و سرسختىهاى خصمانه و عنودانه و نیز توطئههاى کینهورزانه و مغرضانه از سوى شرق و غرب و اروپا و ارتجاع با انواع شیوهها و ابزار علیه آن سازماندهى و اجرا شده است. علاوه بر تحریمهاى اقتصادى، توطئههاى سیاسى، تحریک و حمایت از غائلههاى قومى و دهها حرکت تخریبى، صدام را براى تحمیل جنگ به ایران تشویق و حمایت کردند، بهگونهاى که هشت سال از بهترین اوقات این ملت را به نفع امریکا مشغول کرد و ضمن اینکه مجال بازسازى و کارهاى بزرگ بعد از انقلاب را از این ملت گرفت، خسارتهاى زیانبار و جبرانناپذیرى را به هر دو ملت ایران و عراق وارد آورد.
یکى از حرکتهاى اساسى و زیربنایى استکبار که از اوّل انقلاب تا به امروز با شدت و ضعف وجود داشته و از این پس هم وجود خواهد داشت، حمله به بنیانهاى فرهنگى و اعتقادى این انقلاب است. آنان در صدد برآمدند خدشه فکرى و علمى در مبانى انقلاب نظیر اسلام ناب، تلازم دین و سیاست، اصل انقلاب، قانون اساسى، ولایت فقیه و... وارد سازند و کوشیدند با تبلیغات فراوان و ایجاد جنگ روانى، فتنهگرى و شبههافکنى کرده و زیر چتر مسائلى از قبیل حقوق بشر، دموکراسى، مبارزه با تروریسم، تهدید امنیت جهانى و بزرگنمایى حوادث کوچک، آنها را نشانه ضعف، انحطاط و ناکارآمدى انقلاب قرار دهند تا در اراده پولادین ملت تردید ایجاد کرده، حرکت انقلابى آنان را متوقف کنند و سپس منحرف و آنگاه به شکست بکشانند. تأسفآورتر اینکه جریانهایى در داخل کشور که از اوّل هم با حاکمیت دین خدا در ایران موافق نبودند، مجرى سیاستهاى استکبار در کشور شدند. ولى به فضل خداوند براساس سنت الهى، ملت حقطلب ایران توفندهتر از گذشته به راه خویش ادامه خواهد داد و پیروزى نهایى را در کام خود خواهد چشید و انقلاب خود را نهادینه مىسازد.
در دنیاى اسلام، امروز فکر انقلاب اسلامى، حقوق انقلاب اسلامى، منطق انقلاب اسلامى، مکتب سیاسى و فرهنگ انقلاب اسلامى همینطور دارد نهادینه مىشود در ذهنها. هر چى باهاش مبارزه کردهاند نشده. انواع و اقسام مبارزهها را خود شما شنیدهاید، گویندگان هم خیلى گفتهاند. انواع و اقسام مبارزهها را هم کردهاند نشده. از این نگرانند دیگر؛ از این به شدت نگرانند. مىخواهند این را از پا دربیاورند.
دستاوردهای انقلاب اسلامی براساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
-استقلال در تصمیمگیری، حفظ تمامیت ارضی کشور و رساندن ایران به عزّت و کرامت لایق خود؛
-ارتقاء جایگاه ایران در جهان، صدور شعارهای انقلاب و الهامبخشی به حقطلبان عالم؛
-گسترش آزادیهای عمومی، تشویق جوانان به آزاداندیشی و طرح آزاد مباحث (البته در چارچوب صحیح)؛
-گسترش برخورداریهای عمومی و امکانات مادّی (در مقایسه با پیش از انقلاب و در مقایسه با کشورهای همتراز)؛
-پیشرفت در معنویات و امکان سیر تکاملی در فضای انقلاب؛
-گسترش عدالت اجتماعی؛
-اهتمام به مبارزه با فساد و برخورد با عوامل فساد؛
-توان ایستادگی در برابر زورگویان و سلطهطلبان جهانی؛
-مقایسه پیشرفت انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای دنیا؛
-رشد علمی و صنعتی؛
-حرکت در مرزهای علوم؛
-پیشرفت فوق العاده در علم پزشکی و داروسازی؛
-فنآوری هستهای.
دستاوردهاى کلی انقلاب
الف) دستاوردهاى داخلى
1 ـ تبدیل رهبرى دنیایى به رهبرى الهى با الگوى ولایت فقیه؛
2 ـ استخراج و ارائه الگوى مردمسالارى دینى و حکومت متکى به آراى مردم از متن تعالیم اسلام؛
3 ـ حاکمیت ارزشهاى دینى و معنوى در نظام حکومتى در عصر غلبه زر و زور بر دیگر ارزشها؛
4 ـ شکست طلسم جدایى مظاهر دیندارى و تجددخواهى و اثبات وحدت دین و تجدد به مفهوم دینى در قالب وحدت حوزه و دانشگاه؛
5 ـ قطع دست بیگانگان و چپاولگران و سلطهگران نامشروع از ایران و ملت و منابع و ثروتهاى آن؛
6 ـ برچیدن بساط ارتجاع و روشنفکرى و دریدن طومار خیانت آنان؛
7 ـ نفى سلطه طاغوت و احیاى استقلال ملت ایران؛
8 ـ نهادینهسازى استقلال و آزادى اسلامى در کشور ایران؛
9 ـ احیاى هویت ملّى-اسلامى و حیاتبخشى به ملت ایران؛
10 ـ ایجاد اعتماد به نفس و خودباورى در ملت ایران؛
11 ـ ایجاد جرأت و جسارت در مسائل علمى و شکستن مرزهاى دانش؛
12 ـ پرورش استعدادها و ترویج روحیه خودآگاهى؛
13 ـ ایجاد انقلاب علمى و رشد و توسعه علم و فناورى در کشور؛
14 ـ گسترش روحیه تحقیق و شکوفایى استعدادهاى انسانى؛
15 ـ تربیت انسانهاى صالح به عنوان فتح الفتوح انقلاب؛
16 ـ تبیین و احیاى منزلت و شأن زن مسلمان؛
17 ـ ایجاد وحدت شیعه و سنّى؛
ب) دستاوردهاى خارجى
1 ـ ابطال نظریههاى مادىگرایانه و الحادى در تبیین و تفسیر انقلابها؛
2 ـ ارائه تلقى و فکر جدید مبتنى بر توحید و معنویت و تکریم انسان و عدالت اجتماعى به جهانیان؛
3 ـ اثبات امکانپذیر بودن تشکیل جامعهاى مبتنى بر عدالت و معنویت؛
4 ـ احیاى امید در دنیاى اسلام و عرب نسبت به شکستپذیرى استکبار و صهیونیسم؛
5 ـ ایجاد پویایى در ملتها و مشکلآفرینى براى استکبار جهانى؛
6 ـ دمیدن روحیه گستاخى و جسارت به ملتهاى منطقه براى ایستادگى و مقاومت در مقابل قدرتهاى بزرگ؛
7 ـ قوتیابى جبهه حق در برابر جبهه باطل؛
8 ـ تغییر نقشه سیاسى جهان و ظهور عصر خمینى؛
9 ـ بیدارى امت اسلام و تلاش در جهت تعیین سرنوشت خویش و دفاع از اسلام؛
10 ـ ایجاد اعتماد به نفس در امت اسلامى براى حرکت به سوى آیندهاى روشن؛
11 ـ خلق فرهنگ روىآورى و تمسّک به اسلام و قرآن؛
12 ـ احیاى عزّت اسلامى براى مسلمین جهان؛
13 ـ تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه و جهان؛
14 ـ ارائه الگوى مبارزه به جنبشهاى آزادىبخش در جهان؛
خلاصه و نتیجه
انقلاب اسلامى یک تفسیر الهى و اسلامى به معنى تحول اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى است که جامعه با یک چرخش 180 درجهاى، ارزشهاى مادى برآمده از فرهنگ الحادى و استبدادى مسلط بر جامعه را یکسره به کنارى نهاده و ارزشهاى متکى بر فرهنگ توحیدى را با همه لوازمش برمىگزیند و با یک انضباط والاى انقلابى ضمن تخریب بناى کهنه و پوسیده گذشته به نوسازى جامعه مبادرت مىورزد.
انقلاب اسلامى ایران یک ضرورت طبیعى و تاریخى براساس سنّتهاى الهى بود که به عنوان مظهر و نماد حق در دوران معاصر جلوهگر شد. مؤمنان خالص و راستین با بهرهگیرى از سنت امداد و نصرت الهى، در عصر غربت دین و غرق دنیا در مادىگرى، به یارى دین خدا برخاستند و به مثابه زلزله در جغرافیاى طبیعى انسانها، انرژىهاى متراکم در وجود خود را انفجارگونه آزاد ساخته و تشعشات نور حق را بر جهانیان تاباندند.
با ظهور معجزه انقلاب اسلامى علاوه بر اثبات توانایى و کارآمدى دین در اداره حیات اجتماعى بشر، یک تجربه ملموس و طرح عملى براى اداره زندگى بشر بر مبناى عدالت و معنویت فراروى بشریت قرار گرفت و الگوى بعثت انبیاء، دیگر بار با پیام معنویت به تحقق پیوست. شعار خروج انسان از یوغ بردگى و بندگى طاغوتها و رستن از ذلت و خوارى و روى آوردن به عبودیت خدا و رستگارى و برآشفتن علیه همه بدىها و کژىها، جذابیت ویژه پیدا کرد و بشر سرگشته تمدن ماشینى، گمشده خود در تأمین نیازهاى برتر و والاتر را در مکتب اسلام و جهانبینى توحیدى یافت.
آرمانها و اهداف انقلاب اسلامى امورى نظیر عدالتخواهى اسلامى، تزکیه انسان، دستیابى به حیات طیبه، حاکمیت دین اسلام در زندگى، استقلال، آزادى و... است که پس از مطرح شدن، علاوه بر پذیرش از سوى جامعه ایران، مقبولیت بشرى نیز پیدا کرد و امت اسلامى راه دستیابى به مجد و عظمت خویش را در بازگشت به اسلام ناب و تمسک به قوانین مترقى آن دانست.
رمز و راز پیروزى انقلاب اسلامى با کمى عِدّه و عُدّهاش بر طاغوت و نظام سلطه با همه قدرت ظاهرىاش را تنها باید در ایمان خالص و آگاهانه ملت رشید ایران و نیز حضور در صحنه و صبر و استقامت و فداکارى آنان دانست که با پیروى بى چون و چرا از هدایتهاى روشنگرانه و پیامبرگونه رهبر الهى و دینى خویش امام خمینى(ره)، قدم در راه مبارزه نهادند و لحظهاى در جهت و مسیر دستیابى به اهداف متعالى انقلاب تردید، توقف و کوتاهى نکردند و سرانجام شاهد دل آراى استقلال و آزادى را در آغوش کشیده و شهد گواراى پیروزى را به کام خود چشیدند.
استکبار جهانى که با پیروزى انقلاب، همه منافع و مطامع مادى خود را از دست رفته یافت، از همان آغاز به فتنهگرى و توطئه پرداخت تا به خیال باطل خویش بتواند آن را متوقف، منحرف و در نتیجه به شکست بکشاند، غافل از آنکه در تقابل و تعارض حق و باطل، براساس الهى، غلبه و پیروزى جریان حق بر جریان باطل حتمى و تخلفناپذیر است. به همین دلیل هر چه بیشتر به مقابله برخاستند کمتر نتیجه گرفتند و حاصلى جز سرشکستگى، آبروریزى، نفرت جهانى و شکست ابهّت پوشالى نصیبشان نگشت و انقلاب اسلامى ایران با دستاوردهاى گرانبهاى داخلى و خارجى، توفنده و بىمهابا به حرکت خویش ادامه داد بهگونهاى که باعث بیدارى امت اسلامى شد و الگوى بىبدیل مبارزه با استکبار و سلطه براى نهضتهاى رهایىبخش قرار گرفت.
انقلاب اسلامى مثل هر پدیده اجتماعى دیگر در معرض آسیبها و تهدیدها قرار دارد و انقلابیون وظیفه دارند آنها را شناسایى نموده و اقدامات پیشگیرانه براى حفظ انقلاب را صورت دهند و پویایى و پایایى و مانایى انقلاب را براساس حفظ جهتگیرى الهى و پاسدارى از ارزشهاى متعالى آن و نیز حضور در صحنه با روحیه تسلیم ناپذیرى در پرتو اتحاد و وفاق ملّى تضمین نموده و پرچم برافراشتهاش را نسل به نسل و دست به دست بگردانند تا اینکه عاقبت به صاحب اصلىاش حضرت ولى عصر(عج) بسپارند و تحقق وعده الهى را که حکومت عدل جهانى است نظارهگر باشند.
0 نظرات