مادران شهدا
قصه مادران شهدا قصه امروز و دیروز نیست
قصه مادران شهدا مثل جنگ، قصه امروز و دیروز نیست؛ قصهای است که بعد از جنگ آغاز میشود و هنوز هم بعد از 41 سال ادامه دارد.
یکی راهی را آغاز میکند، اما پایانش دیگر با او نیست و همراهانش نیز دیگر با او نیستند؛ این قصه جنگ ما بود و هزاران مادر و هزاران لحظۀ انتظار.
این یک قصه نیست، زنانی که عامل عروج مردان مردند!
حقا که شجاعت شهید از مادر ایثارگری است که تربیت چنین فرزندی را به بهترین نحو و با معیارهای اسلامی و به نکویی انجام داده و به عهده داشته است و همچنین صبوری و تلاشهای همسران شهدای گرانقدر که با ایثارگری و قبول مسئولیت، سرپرستی و تربیت یادگاران آن عزیزان را به شایستگی انجام دادند.
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای مد ظله العالی میفرمایند:
اگر شهیدان ما با تأسی از اعمال و رفتار امام حسین علیهالسلام درس فداکاری و وفاداری و از خودگذشتگی و شجاعت و شهامت آموختند و در عمل نیز آن را به اثبات رساندند و در راه دفاع از اهداف مقدس اسلام جانفشانی نمودند و حماسهای جاوید آفریدند، بیشک آموزگاری داشتهاند به نام «مادر» که در دامان پرمهر او و در کلاس درس او به این مقام رسیدند.
اگر مقام معظم رهبری «بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه» را لازم میداند، مادران شهدا بصیرترین افرادند و بالاترین مصداق آنانند، مادرانی که فرزندانشان را بهدست خویش راهی جبههها نمودند و پس از شهادتشان نیز گفتند "امانت را به صاحبش بازگرداندیم! فدای سر شهید کربلا".
مادران شهدا این شیرزنان ایران اسلامی با الهام از رفتار شایسته حضرت زهرا علیهاالسلام و امالبنین علیهاالسلام در مسأله دفاع از حریم ولایت و امامت در دوران جنگ تحمیلی با لبیک به ولی فقیه زمان امام خمینی رحمۀ الله علیه ثابت کردند در پیشگاه بانوی دو عالم روسفید و سربلندند.
آرامش، صلح و زندگی و تمام واژههای زیبای امروز را مدیون دستان پاک و احساس ناب مادرانۀ مادران شهدا هستیم؛ چراکه از دامان مادران شهید است که شهید به معراج میرود.
عظمت دریا مدیون قطرههاست و عظمت ایران مدیون قطره قطرۀ خون شهدا و عظمت شهدا مدیون مادران شهیدپرور است. اگر مقام معظم رهبری زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا را کمتر از شهادت نمیداند، مگر میشود یاد شهید را زنده نگه داشت ولی مادران شهدا را تکریم نکرد؟
مادران شهدا شاهدانی بیادعا و نزد پروردگارشان مأجورند، مادران شهدا با خدا معامله نمودند و قطعاً اجر شهیدپروری کمتر از شهادت نیست.
مادران و همسران شهدا در طول 8 سال دفاع مقدس حماسههای جاویدی ساختند که تاریخ همیشه از آن یاد خواهد کرد. آنان با صبر و استقامت خود دشواریها را تحمل کردند و هماکنون نیز در تمام عرصههای مختلف کشور، حضوری پررنگ دارند و دیگر بانوان کشور را پیوسته به این حضور تشویق میکنند.
همسران شهدا نیز با تربیت یادگاران همسران خود آنها را برای انقلاب و دوران شکوفایی این سرزمین آماده میکنند، چهبسا همسرانی که خود دارندۀ رتبههای علمی و سیاسی در کشور هستند و فرزندان آنها با الگو گرفتن از پدران شهید خود در شکوفایی کشور سهیم شدهاند.
این مادران و همسران از نسل جدید و بانوان کشور انتظار رعایت عفت و حجاب خود را دارند و انتظار دارند تا هنگام ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، انقلاب که امانت ارزشمندی است، بهنحو شایستهای با اطاعت از ولایت و حرمت خون شهدا حفظ و نگهداری شود.
اگر ایثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت این شیرزنان ایرانزمین نبود، خدا میدانست چه بر سر نهال نوپای انقلاب میآمد، این دلاورزنان بودند که فرزندان جوان و نوجوان خود را برای خط مقدم جبهه آماده میکردند و برای دفاع از ولایت، سینه سپر میکردند تا یک وجب از خاک مقدس این سرزمین در دست دشمن تا دندان مسلح نیفتد.
اگر حماسۀ همسران شهیدان که بسیاری از آنان نوعروس بودند، نبود، معلوم نیست چه بر سر این خاک میآمد، اما آنها مردان و همسران خود را همچون رباب، لیلا و زینب کبری برای حضور در خط مقدم جبهه تشویق میکردند و الان این وظیفۀ ماست که از مادران شهدا، از فرهنگ ایثار، صبر و ایستادگی تکریم و تجلیل نموده و از بیتوجهی و تسامح نسبت به آن استغفار نماییم.
امالبنین مادر شهیدان و همسر شهید
پسران امالبنین بهامر مادر و با رغبت و اشتیاق هرچه تمامتر، بهعنوان محافظان و حامیان برادر و امام خود، رهسپار مکه شدند.
امالبنین که در این زمان منتظر واکنش و دستور امام زمان خود نسبت به این اتفاقات بود، پیوسته در جریان اخبار مدینه و واکنش امام قرار میگرفت. هنگامی که امام قصد مکه کرد، پسران خویش را جهت همراهی و محافظت کردن از امام حسین علیهالسلام و اهل بیت او، بههمراه ایشان به مکه فرستاد و خود چونان مردی، سرپرستی تنها عروس و نوه خود در مدینه را به امید برگشتن امام و یارانش از مکه بهعهده گرفت.
امالبنین مادر حضرت ابوالفضل علیهالسلام در مدینه بود که به او خبر دادند؛ در حادثه کربلا هر چهار پسرت شهید شدند و عجیب آنکه پس از خبر شهادت هر فرزند، صرفاً سراغ اباعبدالله الحسین را از بشیر (راوی) میگرفت.
این زن بزرگوار به قبرستان بقیع میآمد و برای فرزندان خودش نوحهسرایی میکرد. نوشتهاند نوحهسرایی این زن آنقدر دردناک بود که هرکس میآمد گریه میکرد.
اگرچه زنان برتری چون فاطمه و زینب علیهماالسلام بر تارک تاریخ صدر اسلام میدرخشند، اما ویژگی دادن چهار فرزند، نام امالبنین را بلندآوازه نموده و بهخصوص با توجه به آنکه بهمعنی الاخص جزو اهل بیت با آن مقام غیر قابل تصور محسوب نمیشود، اما به همین جهت برای عموم زنان مسلمان در دسترستر و قابل الگوبرداریتر احساس میشود.
فرازهایی از رهنمودهای مقام معظم رهبری در تکریم مادران و همسران شهدا
اگر من از شهدا احترام میکنم، اگر اظهار اخلاص به خانوادههای شهدا میکنم، این صِرف یک احساسات خشک و خالی نیست؛ بهمعنای این است که این یک راهبرد حقیقی برای ملت ماست؛ یاد شهدا باید گرامی داشته شود. این جوانان عزیز، این خانوادههای پُرطاقت، این پدران و مادران، این همسران و فرزندان؛ اینهایی که با صبر و پایداری خودشان توانستند این راه طولانی را از این گردنههای دشوار عبور بدهند، بایستی مورد تجلیل قرار بگیرند تا برای نسل جوان ما و برای آیندۀ کشور ما این پرچم بر سر پا بماند.
انقلاب ما انقلاب زینبی است. از اول انقلاب، زنان یکی از برجستهترین نقشها را در این انقلاب ایفا کردند. هم در خود حادثه بزرگ انقلاب، هم در حادثه بسیار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان، اگر سنگینتر و دردناکتر و تحملطلبتر نبود، یقیناً کمتر نبود.
مادری که جوان خودش را، عزیز خودش را، دستهگل خودش را، هجده سال، بیست سال، کمتر، بیشتر، پرورش داده، با آن محبت مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را بهطرف میدان جنگ میفرستد که معلوم نیست حتّی جسد او هم برخواهد گشت یا نه. این کجا، رفتن خود این جوان کجا؟ کار این مادر، از کار آن جوان اگر بزرگتر نباشد، کوچکتر نیست. بعد هم که جسد او را برمیگردانند، افتخار میکند که بچه من شهید شده. این حرکت زنانه، حرکت زینبگون در انقلاب ما بود.
این جوانی که جبهه رفت و شهید شد، فقط خودش نبود که مجاهدت کرد؛ شما هم که پدر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت، شما هم که مادر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت، رفتن یک جوان بهسمت محلّ خطر، جایی که جان او در خطر است، این فقط مجاهدت او نیست؛ پدر او هم با رفتن او مجاهدت میکند، مادر او هم با رفتن او مجاهدت میکند، همسر او هم مجاهدت میکند، فرزندان او هم مجاهدت میکنند، هرکسی هم که به او علاقه دارد، مجاهدت میکند و شگفتا که این مجاهدتها تمام هم نمیشود!
خود او به جبهه میرود، مدّتی ایستادگی میکند، صبر میکند، جهاد میکند و به شهادت میرسد. مجاهدت او تمام شد، اما مجاهدت این مادر ادامه دارد، مجاهدت این پدر ادامه دارد، صبر اینها، مجاهدت اینها است. مجاهدت این فرزندان ادامه دارد، مجاهدت آن همسر جوان ادامه دارد. اینها که صبر میکنند، اینها که شکایت نمیکنند، اینها که این را پای خدا محاسبه میکنند، اینها که این خون را مایه افتخار خودشان میدانند، اینها که با این صبر و شکر خودشان، گردونه مجاهدت را در بین بقیه مردم ادامه میدهند، اینها که مایه تشویق دیگران به جهاد میشوند، اینها که با بیانات حکایتکننده از استواری آنها، مایۀ آبروی یک ملت میشوند، اینها که موجب میشوند ملت و کشور در عرصه افکار عالم بهصورت یک الگو درآید که ملت ایران درآمده است، اینها مجاهدت میکنند.
اگر پدران، مادران و همسران شهدا بیصبری و شکایت میکردند؛ منّت میگذاشتند و آه و ناله میکردند، مگر چهره این ملت اینقدر درخشان میشد؟! این شما بودید که به این ملت آبرو دادید، این شما بودید که با حرفهایتان، با بیاناتتان، با منش و رفتارتان، با بالا گرفتن سرتان بهخاطر شهادت این فرزند، چهره این ملت را اینطور نورانی کردید!
اگر زنان در این نهضت همکاری نمیکردند، انقلاب هم پیروز نمیشد. یقیناً اگر زنها در داخل خیابانها و در راهپیماییهای عظیم حضور پیدا نمیکردند، انقلاب پیروز نمیشد. در جنگ تحمیلی اگر مادران شهیدان و همسران شهیدان که من افتخار داشتهام با هزارها نفرِ اینها از نزدیک نشست و برخاست و گفتوگو کنم و خصوصیات آنها را مشاهده کنم، ایمان خود، صبر خود، ایستادگی خود، معرفت خود و روشنبینی خود در قبال ضایعات جنگ و فداکاریهای جوانان و مردان را نشان نمیدادند، جنگ پیروز نمیشد. اگر مادران و همسران شهدا بیصبری نشان میدادند، شوق جهاد در راه خدا و شهادت در دل مردها میخشکید؛ اینگونه نمیجوشید؛ اینگونه به جامعه طراوت نمیداد.
در جنگ احد که عدهای از مسلمین به شهادت رسیدند، یک زن در حالی که جسد سه شهید را با خود حمل میکرد، وقتی به مسلمانان در نزدیکی شهر مدینه رسید، اولین سؤالی که کرد، از سلامتی پیامبر بود؛ یعنی سلامتی رسول اکرم برای او اهمیت بیشتری از جان عزیزانش داشت. اینها را ما در تاریخ خوانده بودیم، اما آنچه در کشور ما اتفاق افتاد، اگر نگوییم اهمیتش از صدر اسلام بیشتر است، یقیناً کمتر نیست.
بعضیها دو فرزند، بعضیها سه فرزند، بعضیها چهار فرزندشان به شهادت رسیدند، مادرانی را که عزیزانشان به شهادت رسیده بودند ما دیدیم آنچنان از خودشان استقامت نشان میدادند که انسان را به حیرت فرو میبرد. من با خانوادههای مکرّم شهدا، بحمدالله دید و بازدید و نشستهای متعددی را همیشه داشتهام و دارم. بهنظرم رسیده است که مادران شهدا از لحاظ قوّت و قدرت، حقیقتاً بینظیرند. این از ایمان است. این ایمان است که به خانوادههای شهدا صبر و قوّت و استقامت میدهد. این ایمان را قدر بدانید و حفظ کنید. این، آن چیزی است که هیچ سلاحی در مقابل آن، کارگر نیست.
چه كسی بهتر از خانوادههای شهدا به واژه انتظار قداست میبخشند و چه كسی بهتر از مادران، پدران و خانوادههای شهدای مفقودالاثر میتوانند این واژه را تفسیر كنند و به آن قداست بخشند. انتظاری كه در آن سالهای سال چشمان مادر برای آمدن دلبند و دردانهاش به در خشك میشود و با شنیدن هر خبر و صدایی، هزاران امید در دلش قوت میگیرد بلكه نشانی از فرزندش پیدا شود.
به راستی توصیف احوالات خانوادههای شهدا، تنها در چند سطر و در یك مجال نمیگنجد و ساعتها و بلكه سالها باید قلم زد و نوشت از شرح دردهای دل بازماندگان شهدا تا شاید بتوان تنها گوشهای از این همه ایثار و فداكاری و صبر و استقامت را ترسیم كرد.
چه كسی بهتر از خانوادههای شهدا میتوانند معنی انتظار چندین ساله را تفسیر كنند آنجا كه بالاخره بعد از سالهای سال انتظار، خبری از او میآید، آن هم خبر شهادت و آسمانی شدنش.
مادرانی را که عزیزانشان به شهادت رسیده بودند ما دیدیم. آن چنان از خودشان استقامت نشان می دادند که انسان را به حیرت فرو میبرد.
زمان، همه چیز را کهنه میکند، مگر خون شهید را.
بازماندگان شهدای عزیزمان و بیش از همه، مادر و پدر و همسر و فرزندان شهیدان، در شأن و ارزش الهی، بلافاصله پشت سر شهیدان عالی قدر قرار دارند.
خدمت به فرزندان شهید، یک افتخار است.
شما عزیزان در دنیا و آخرت عزیزید، به خاطر اینکه در راه خدا، مشکل بزرگی را تحمل کردید و آن، فقدان پدر است.
0 نظرات