شهدای خان طومان
زندگینامۀ شهید علی جمشیدی
شهید علی جمشیدی 16 آبان 1369 درخانوادهای مذهبی و محب اهل بیت علیهمالسلام در شهرستان نور چشم به جهان گشود.
از همان کودکی تحت تعالیم پدر و مادر و اعضای خانواده روحیهای انقلابی پیداکرد و خانۀ دوم او پایگاه بسیج بود و در عرصههای مختلف جهادی فعالیت داشت.
آن زمان که زمینۀ امر به معروف و نهی از منکر بود، هیچ واهمه وتردیدی در اجرای این واجب الهی نداشت.
وقتی مراد بسیجیان رسیدگی به محرومین را گوشزد کردند، درقالب طرحهای جهادی به مناطق جنوب شرق کشور اعزام شد برای محرومیت زدایی، چه در ساخت مسجد و خانه و... . عشق به شهدا او را به مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس کشاند و با عنوان خادم الشهدایی به زائران شهدا و راهیان نور خدمت میکرد.
او تصمیم گرفت تا در جبهۀ فرهنگی شهر خود و ترویج روحیۀ ایثارگری، موسسۀ شهدای گمنام را تأسیس کند.
علی رغم همۀ دشواریها با پشتکاری وصف ناشدنی فعالیتهای چشمگیری در این زمینه داشت، تا جایی که علمدار فرهنگی شهرستان نور بود.
او فدایی ولایت فقیه بود؛ عشق به اهل بیت علیهمالسلام روح بی قرار او را به دفاع از حرم عقیلۀ بنی هاشم، زینب کبری علیهاالسلام رساند و عاقبت در 17 اردیبهشت 1395، مصادف با مبعث رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم به آرزوی دیرینهاش رسید.
وصیتنامۀ شهید علی جمشیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
آنانکه از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همان جا بدیهای آنها را میپوشانیم و آنان را به بهشتهایی که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است داخل میکنیم و این پاداشی است از جانب خدا. (آیۀ 195 سورۀ مبارکۀ آل عمران)
با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم که در حق بندۀ حقیر چیزی کم نگذاشتند و سلام و درود به صاحب العصر و الزمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف و روح پاک امام راحل و رهبر عالم تشیّع و اسلام، امام خامنهای و روح پاک تمامی شهدای اسلام.
این دنیا با تمام زیباییها و انسانهای خوب و نیکوی آن محل گذر است، نه وقف و ماندن و همۀ ما بایستی برویم و راه این است، دیر یا زود فرقی نمیکند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم. «هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمرانَندَت و مبدأ و منشأ حیات آنان هستند که چنین مردهاند.» [شهید سید مرتضی آوینی]
بایستی به خود آییم که در چه زمانهای زندگی میکنیم و با چه وضعی؟ در عصر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف که انشاءالله از سربازان امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف قرار گرفته باشیم و این همه مقابله با مشکلات و مصائب، غربتها و دوریها وجود با خدا شدن بوجود نمیآید. البته بنده مایلم که به حق در مسیر تحقق وعدۀ بزرگ الهی قرار گرفتهایم و از این بابت بایستی خدا را شاکر باشیم. در اوضاع سیاسی کنونی که نائب برحق حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، رهبرمان امام خامنهای مدظلهالعالی به تنهایی علم را بر دوش گرفته و رجال سیاسی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمیکنند، بایستی بچههای مذهبی (هیئتی و مسجدی) خود را فدا کنند.
بایستی فرمایشات نائب برحق امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را کلمه به کلمه اجرا نمایند، چه در باب علم و چه در باب نفس و چه در باب سیاست. در این زمانه کسانی روی کار آمدهاند که انگار بویی از ایمان نبردهاند و وقتی به یکی از ادارات میروی تازه متوجه میشوی که چه مردمان خوبی داریم که با وجود برخی مدیران نالایق در برخی ادارات باز هم پشتیبان ولایت و نظام جمهوری اسلامی هستند که الحق به فرمایش بزرگان عمل نمودهاند که اگر در جمهوری اسلامی خلافی صورت گرفت، تقصیر را بر گردن نظام نگذارید، بگویید فرد اشتباه کرد نه نظام. که چه بسیار افرادی برای ضربه زدن به نظام آمدهاند، کسانی که بویی از ایمان و مردانگی نبردهاند، کسانی که نان نظام را میخورند و ریشۀ نظام را میزنند. الحق که چه خطرناکند این افراد. چیزی که بچههای حزب اللهی هم در پیشبرد کارهای خود با سدّ چنین افرادی برخورد مینمایند که بنده معتقدم با بیتوجهی و کمتوجهی این افراد به هیچ وجه از اعتقادات و خواستههای خود کوتاه نیایید.
به فرمودۀ امام راحل رحمهاللهعلیه: «ما مظلومین همیشۀ تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر قرار است هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم برنمیداریم.» [صحیفۀ امام خمینی، ج21، ص83]
چند وقتی است که دل به هوای حرم حضرت زینب علیهاالسلام محتاج است. نمیدانم که آن خانم ما را نیز به پیش خود میبرد یا خیر؟ البته شاید برای رفتن آمادگی بخواهد و شرایطی داشته باشد و ما آن شرایط را نداشته باشیم، ولی من میدانم که لطف و کرم بی بی زیاد است. هر چقدر که بخواهند کرم میکنند و سطح توقع ما پایین است.
نمیدانم کی لایق زیارت حرم آن بی بی و بارگاه ملکوتی آن سه ساله میشویم؟! در حال حاضر که حرم الله دوباره محاصره شدهاند. انگار تاریخ بار دیگر در حال تکرار شدن است و بایستی با توجه به فرمودۀ امام راحل رحمهاللهعلیه مردم ما از مردم محروم زمان حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم بهترند، بایستی چنان درسی به یهودیان و وهابیان و تکفیری دهند که دیگر حتی فکر چنین جسارتی را هم نتوانند بکنند. حال اینکه نبرد شام خود مطلع تحقق وعدۀ آخرالزمانی ظهور است.
معرکۀ شام میدان عجیبی است. به قول امام خامنهای: «بحران سوریه الان مقابلۀ جبهۀ کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا در برابر مقاومت و اسلام حقیقی است.» در این جنگ حق و باطل تمامی دنیا جمع شدهاند، تمامی استکبار، کفر، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیت و هدف همۀ آنها نیز چیزی نیست جز شکست اسلام واقعی که همان ضربه زدن به نهضت زمینهسازان ظهور است.
خدایا از تو ممنونم که مرا در این زمانه آفریدی و به من توفیق زیادی عنایت نمودی؛ از جملۀ آن محبّ امیرالمومنین علیهالسلام بودن و سرباز امام خامنهای مدظلهالعالی. خدایا نمیدانم چگونه بنویسم، خدایا خطا زیاد کردهام، تو ما را ببخش، خدایا تو خودت گفتی توبه کن، توبهات را میپذیرم. از تمامی شما عزیزان میخواهم چنانچه از بنده خطایی یا بدی دیدهاید به بزرگواری خودتان ببخشید.
مدتی است دلتنگ حرم شدهام، بدجوری دلم هوای حرم بی بی دارد، حرم دخت سه ساله دارد، مدتی است قلبم پاهایم را به حرکت درمیآورد و به سوی حرم میبرد، اگر لایق بودم مرا بپذیر، این بندۀ روسیاه را.
در این برهه مسولیت سنگینی بر دوش ماست و اگر نتوانیم از پسش برآییم شرمنده و خجل باید به سوی خداوند و نبیاش و ولیاش برویم، چرا که مقصریم. کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همۀ ما شب انتخابی داریم که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکۀ جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. انشاءالله که یار و یاور امام زمانمان خواهیم بود.
در پایان حرف دلی با خانواده و دوستانم
مادر مهربان و عزیزم ازت متشکرم به خاطر زحمات زیادی که در حق من کشیدی. از کودکی با توجه به بیماری که داشتم، با وضع مالی ضعیف مرا این گونه محبّ امیرالمومنین بار آوردی. مادرم شرمندهام اگر نتوانستم زحمات بیشماری که در حق من کشیدی جبران نمایم. الحق که مادری را در حق من تمام کردی.
پدر خوبم، شرمندهام که از بچگی تا کنون این گونه مرا بزرگ کردی و من نمیتوانم زحمات شما را جبران کنم، شرمندهام از اینکه میبینم هنوز با این سن و سال مشغول کار برای حفظ آبروی خانواده هستی و من ….
برادران خوبم؛ در حق برادر کوچکتان خیلی زحمت کشیدید و حامی خوبی برای من بودید. نمیدانم از زحماتی که برای شما درست کردم چگونه قدردانی نمایم. خودتان به بزرگواری خودتان اگر بدی از بنده دیدهاید، ببخشید.
خواهران مهربان و خوبم؛ الحق که شما خواهران خوبی برای من بودید و به خاطر تمام آزار و اذیتها درخواست عفو و بخشش دارم.
و اما دوستانم؛ شماهایی که شاید بیشترین اوقات زندگیام را با شما بودهام، خدایا شکرت که چنین دوستانی به من عطا کردهای و شماهایی که به حق سربازان مخلص امام خامنهای مدظلهالعالی هستید. در این شهر توریستی شماها به حق به وظایفتان آشنا هستید و در این مدت هم شما را اذیت کردهام و در این مراسمات هم خیلی از شماها هم حضور داشتید.
من این راهی را که میروم انتخاب نمودم و همۀ شما گواه هستید که بنده پیگیر این راه بودم و شما در این راه کمک کنندۀ بنده بودید و از تمامی شما معذرت میخواهم که رفیق نیمه راه بودم و رفاقت را در حق شما تمام نکردهام و ملتمسانه از شما تقاضای عفو دارم. مرا ببخشید، بسیار برایم دعا کنید و در روضههای ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت علیهمالسلام مرا فراموش نکنید.
در پایان؛ خوش ندارم این شادمانی را با لباسهای سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب کبری علیهاالسلام هست، برای اربابمان اباعبدالله الحسین علیهالسلام است و اگر دلتان گرفت روضۀ ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضۀ ارباب و خانم جان تنگ است.
پدر و مادر عزیزم سرتان را نزد ارباب و بی بی بالا بگیرید. من و تمامی دوستداران به فدای یک نگاه ارباب. اینجوری تازه شما یک مقداری شبیه اهل بیت علیهمالسلام شدید.
مردم این زمانه ما را سرکوب میکنند که کجا میروید و برای چه کسی میجنگید؟ اما آنان غافلند که ما خود نمیرویم، گویی ما را صدا میزنند، قلبمان پایمان را به حرکت وا میدارد، جز اینکه دختر علی علیهالسلام و سه سالۀ امام حسین علیهالسلام بر روی اسم ما مهر شهادت زدهاند، من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگینتر از قاسم و علی اکبر حسین علیهالسلام نیست.
پنج شنبه 3/10/1394
من الله التوفیق
العبد الحقیر علی جمشیدی (حسن فاطمی)
0 نظرات