پاسخگویی به تماس های شما کاربران محترم و رسیدگی به سفارشات از تاریخ 6 فروردین ماه امکان پذیر خواهد بود.

مرتب سازی:
3705
محصول

سبک زندگی اسلامی ایرانی

سبک زندگی اسلامی ایرانی

سبک زندگی که برخی آن را «مهارت زندگی» یا «هنر زندگی» می نامند عبارت است از راه و روش ها و سنت ها و آداب و عادات و رسوم و رفتارهایی که در ابعاد گوناگون زندگی مردم جریان دارد و با اختلاف عقائد و جوامع انسانی تفاوت پیدا می کند.

انتخاب سبک زندگی را از جهان شناسی، جهان بینی و ایدئولوژی مبتنی بر آن نمی توان جدا کرد. به عبارت دیگر زیر بنای بسیاری از آداب و عادات، به ویژه آنچه جنبه راهبردی دارد از نوع جهان بینی و تلقی انسان از آفرینش نشأت می گیرد.

همان گونه که نقش اومانیسم در انتخاب سبک زندگی قابل انکار نیست، جهان بینی توحیدی نیز انسان را مخلوق خداوند با هدف متعالی و خلیفه او در زمین می داند. بدیهی است که تنها انتخاب سبک زندگی و راه و روش حیات در چهارچوبی که مهندس آفرینش طراحی کرده، شایسته هدف گذاری و برنامه ریزی است. خط سیر آدمی را آفریدگار او و در جهت هدف والایی که از آفرینش او داشته تعیین می کند و امر و نهی ها و بایسته ها و نبایسته هائی که در لوای شریعت تعیین شده اند، انسان را به هدفی که همانا ابدیت و سعادت جاودانه اوست رهبری می کنند.

جهان بینی توحیدی ایجاب می کند که انسان سبک و سیاق زندگی خود را بر اساس اصول پذیرفته شده مکتب تنظیم کند، زیرا هر آنچه جز این، پوچ و بی حاصل است: « کلُّ شَیءٍ هَالِک إِلَّا وَجْهَهُ »(1): همه چیز رو به تباهی است، جز آنچه رو به خدا دارد.

این در حالی است که جهان بینی مادی، انسان را حیوانی بارکش و مصرف کننده می داند و حاصلی فراتر از همین زندگی مادی برای بشر متصور نیست: « والّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ و یَأکُلُونَ کَما تَأکُلُ الأنعامُ و النّارُ مثویً لَهُم »: آنان که کافر شدند کامجویی می کنند و می خورند آن گونه که چهارپایان می خورند و می چرند و آتش جایگاه آنهاست. سرنوشتی بدتر از پوچی و بی حاصلی.(2)

بنابراین سبک زندگی را از نوع جهان بینی انسان نمی توان تفکیک کرد و در بنیان گذاری زندگی می بایست مبانی معرفتی لحاظ شوند و لذا توجه به باورها و اعتقادات و بازسازی فرهنگ دینی یعنی همان راهی که رهبران آسمانی پیمودند، پیش از انتخاب سبک زندگی الزامی است و اگر زیربنای اعتقادات و باورها سست شود، همان گونه که بنای بدون شالوده استوار دوامی ندارد، با امور روبنایی نیز کاری از پیش نخواهیم برد.

سبک زندگی و خودباوری

مطلب دیگری که در انتخاب شیوه و سبک زندگی و آیین زیستن تأثیر اساسی دارد هویت یابی و خودباوری و رهایی از بیماری خودباختگی است. اگر انسان خود را بشناسد، به خود اعتماد داشته باشد، استعدادها و توانمندی های خود را باور و به یک پایگاه مطمئن تکیه کند، در انتخاب سبک زندگی و هدف گذاری، سنجیده و عاقلانه و عالمانه عمل خواهد کرد.

در روایات ما از این شناخت با عنوان برترین حکمت یاد شده است. علی«ع» می فرماید: « اَفضَلُ الحِکمَةِ مَعرِفَةُ الاِنسانِ نَفسَهُ وَ وُقُوفُهُ عِندَ قَدرِهِ: برترین حکمت، شناخت انسان از خود و آگاهی به هویت و جایگاه خویش است».

عالمان و مصلحان و مربیان ژرف اندیش در باره این معرفت سخن ها گفته و نکته ها سنجیده اند. شیخ بهاءالدین عاملی می گوید:

یک دم به خود آی و ببین چه کسی

 به چه دل بسته ای به که همنفسی

ای مرکز دائره امکان

و ای زبده عالم کون و مکان

تو شاه جواهر ناسوتی

خورشید مظاهر لاهوتی

تا کی ز علائق جسمانی

در چاه طبیعت تن مانی

تا چند به تربیت بدنی

قانع به خزف ز دُر عدنی

صد ملک ز بهر تو چشم به راه

ای یوسف مصری به در آی ز چاه

تا والی ملک وجود شوی

سلطان سیر شهود شوی

این است نگاه دینی و آسمانی به انسان یعنی شناخت درست انسان، هدف آفرینش او، ارزش ها و منزلت ها و انتخاب نوع زندگی و آیین نامه حیات بر اساس آن و اعتماد به نفس و خودباوری که تفصیل آن در حوصله این مقال نمی گنجد.

 این در حالی است که جهان بینی مادی و اومانیسم، فرویدیسم، کاپیتالیسم و مارکسیسم برآمده از آن می کوشد از انسان یک حیوان مدرن و لوکس بسازد و آرمان های آدمیان را زیر پای غرائز و امیال نفسانی له کند. در این نگاه، از معنویت، عدالت، اخلاق، ایثار، فداکاری، والایی انسان خبری نیست و انسان خود برای زندگی در چهارچوب مادیات هدف گذاری و ارزش گذاری می کند و آیین زندگی می نویسد که جز بیهودگی «نیهیلیسم» ثمره ای بر آن مترتب نخواهد بود.

نظام سلطه و سبک زندگی

نظام استکباری می کوشد انسان را در این قالب و با ساختار برگرفته از آن شکل بدهد و اعتماد به نفس و خودباوری و معنویت گرایی و آزادگی را از او بگیرد. نظام استضعاف و استکبار یعنی رنج بزرگ تاریخی انسان از همین جا پدید می آید.

جدا کردن انسان از خدا و ارزش و جایگزین کردن خدایان دروغین و بت های خودساخته دست بشر و خواب کردن مردم با انواع سحرها و جادوها که شکل نوین آن دانش و تکنولوژی و رعد و برق قدرت و بهره کشی و برده داری و استثمار و. .. و در نتیجه بی اعتماد ساختن توده های مردم به هویت شان است، سیاستی است که از هزاران سال پیش ابزار دست خودکامگان و مستکبران بوده است. قرآن کریم سیاست فرعونی را چنین ترسیم می کند:

« نَادَی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ»: فرعون به قوم خود گفت آیا پادشاهی مصر از آن من نیست؟ و این نهرها که از زیر قصرم جاری است، اینها را نمی بینید؟ آیا من بهترم یا این (موسی) که از مردمی حقیر است و بیان درستی ندارد؟ چرا زیورهای طلا به او داده نشده است یا فرشتگان او را همراهی نمی کنند و بالاخره « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ: (3) و قوم خود را تحقیر کرد و در نتیجه او را پیروی کردند. آنها گروه تبهکار بودند.

 این است سیاست کهن استکباری: تحقیر مردم، به رخ کشیده شدن قدرت و ثروت و تجمل و بهره کشی در نظام سلطه گری و استضعاف توده ها که تا به امروز ادامه داشته و نقطه مقابل دین و رهبران دینی است. این نظام ها نمی خواهند آزادی انسان ها و اراده آنها و تصمیم گیری شان را در سرنوشت خویش بپذیرند و آن را با منافع خود در تضاد می بینند، لذا می کوشند قیم مآبانه زندگی آنان را هر طور که می خواهند شکل بدهند، فرهنگ برای آنها صادر کنند، مزدور استخدام کنند، حاکم بگمارند و با ابزارهای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و... زندگی شان را بر وفق مراد خود مدیریت کنند و این یعنی مسخ شخصیت و ارباب و نوکری!

طی سده های اخیر و از آن زمان که پای استعمار به کشورهای اسلامی و غیراسلامی باز شد، نه تنها ثروت ها و منابع و معادن ملت ها به غارت برده شد، بلکه مستکبرین ثروت های معنوی را هدف گرفتند که ارزش آن با منابع طبیعی قابل قیاس نیست. آنان اعتقادات و افتخارات و بینش و فرهنگ و دین و ناموس ملل زیرسلطه را تخریب کردند، با القای بی اعتمادی و بی هویتی از آنها انسان های دست دوم ساختند و سبک زندگی مصرفی دلخواهشان، از نوع لباس پوشیدن، آداب خوردن و خوابیدن، معماری و آرایش و مسائل خانواده و اختلاط زن و مرد و ترویج بی غیرتی و بی حجابی و هتک حرمت حریم خانواده و روابط آزاد زن و مرد و کلاه فرهنگی و زبان فرنگی و غذای فرنگی و پادشاه فرنگی را بر آنان تحمیل کردند. حتی برخی از منورالفکرها و غرب زده ها گفتند ایرانی باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شود.

هدف نهایی مستکبران معارضه با اسلام و قرآن و ولایت اهل بیت«ع» بود، زیرا از ادیان دیگر، چیزی که قابل معارضه باشد، ندیده بودند. در این میان دولت های دست نشانده و واداده و سرسپرده در کشورهای اسلامی مجری طرح ضداسلامی بیگانه شدند. رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه، امان الله خان در افغانستان و شاهان و شاهزادگان در کشورهای دیگر آشکارا به جنگ با شعائر اسلامی برخاستند تا سیمای جامعه اسلامی را به سبک غربی ها ـ البته در ابعاد ضداخلاقی و ضداسلامی آن ـ شکل دهند و چه خسارت ها که به دین و آیین و وطن وارد نکردند. اگر نبود نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، معمار اندیشه اسلامی در عصر ما و زدودن آثار جرم و جنایت شاهان، معلوم نبود ایران به چه سرنوشتی دچار می شد.

هر چند دشمنان قسم خورده اسلام دست بردار نیستند و تهاجم فرهنگی دشمن در فضای بی تفاوتی ما هر روز بعد تازه ای می گیرد و کم کم کار به جایی رسیده که تمام توجه ما معطوف به معیشت و نان و آب و غذا و مسکن شده و از احیای فرهنگ اسلامی و معارضه با این تهاجم که رهبری معظم بارها هشدار داده و از ناتوی فرهنگی دشمن سخن گفته اند، کمتر نامی بر زبان ها می رود. هم اکنون رهبری نظام از سبک زندگی اسلامی ایران سخن گفته و بازسازی آن را در کشور گوشزد کرده اند تا ببینیم با این رهنمود رهبری چه می کنند؟!
پی نوشت ها

1ـ قصص، آیه 88.

2ـ محمد، 12.

3ـ زخرف، 54ـ51.

 
سوتیترها:

1.انتخاب سبک زندگی را از جهان شناسی، جهان بینی و ایدئولوژی مبتنی بر آن نمی توان جدا کرد. به عبارت دیگر زیر بنای بسیاری از آداب و عادات، به ویژه آنچه جنبه راهبردی دارد از نوع جهان بینی و تلقی انسان از آفرینش نشأت می گیرد. همان گونه که نقش اومانیسم در انتخاب سبک زندگی قابل انکار نیست، جهان بینی توحیدی نیز انسان را مخلوق خداوند با هدف متعالی و خلیفه او در زمین می داند.

2.هر چند دشمنان قسم خورده اسلام دست بردار نیستند و تهاجم فرهنگی دشمن در فضای بی تفاوتی ما هر روز بعد تازه ای می گیرد و کم کم کار به جایی رسیده که تمام توجه ما معطوف به معیشت و نان و آب و غذا و مسکن شده و از احیای فرهنگ اسلامی و معارضه با این تهاجم که رهبری معظم بارها هشدار داده و از ناتوی فرهنگی دشمن سخن گفته اند، کمتر نامی بر زبان ها می رود.