کتاب چای خوش عطر پیرمرد

کتاب چای خوش عطر پیرمرد

(0)

کتاب چای خوش عطر پیرمرد، داستان هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس است. مدرس، ازجمله شخصیت هایی است که باوجود تاثیر بسیارش بر جریان های انقلابی پس از خود، آن چنان که باید، به آن پرداخته نشده است. مدرسی که هیچ گاه در مقابل ظلم سر خم نکرد و تا پای جان، به خاطر آرمان های خود ایستاد و ایستاده نیز به شهادت رسید. کتاب چای خوش عطر پیرمرد کتابی است که توسط سید سعید هاشمی نوشته شده است و در سال 1397 در 144 صفحه از انتشارات عهد مانا منتشر شده است. 

18,000 تومان
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید گزینه خبرم کنید را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
پیشنهاد شگفت انگیز
کد محصول: 14758
ارسال توسط فروشگاه اینترنتی ربیع
ارسال در سریع ترین زمان ممکن
ارزان ترین قیمت در فروشگاه بهشت قلم
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
کشور سازنده: ایران
10 امتیاز با خرید این کالا
فهرست فروشندگان
بهشت قلم
ارسال در سریع ترین زمان ممکن
18,000
تومان

اطلاعات بیشتر

بخشی از کتاب چای خوش‌عطر پیرمرد:
جوان‌ها حسابی می‌خندیدند. کیف می‌کردند. مدرّس هیچی نمی‌گفت؛ ساکت بود. حتی نگاه‌شان نمی‌کرد. نمی‌خواست عصبانی شود. سر به زیر بود و سوار بر اسب جلو می‌رفت. یکی از جوان‌ها گفت: «پیرمرد... آهای پیرمرد عبایت را می‌دهی باهاش ماهی بگیریم. آخر خیلی شکل تور ماهی‌گیری است.» این را که گفت با جوان دوم زدند زیر خنده. مدرّس تیز جوان اول را که این حرف را زده بود نگاه کرد. بلکه خجالت بکشد. اما جوان داشت از خنده غش می‌کرد. جوان دوم نگاه تیز مدرّس را دید: «پیرمرد این‌طور نگاه نکن یک وقت وحشت می‌کنیم‌ها؟»

و دوباره زدند زیر خنده. مدرّس دوست نداشت باهاشان درگیر شود. برای این‌که مبادا عصبانی شود اسبش را هی زد و اسب یورتمه رفت و چند قدم از جوان‌ها جلو افتاد. دوتا جوان هم اسب‌شان را هی زدند و آمدند کنار مدرس. جوان اول گفت: «پیرمرد چرا فرار می‌کنی؟ ما که چیزی نگفتیم.»

جوان دوم گفت: «می‌دانی پیری ما این حرف‌ها را که می‌زنیم منظوری نداریم فقط می‌خواهیم مسخره‌ات کنیم.»

و دوباره زدند زیر خنده. طاقت مدرّس طاق شد، رو به جوان دوم که این حرف را زده بود کرد: «برو جوان، این حرف را نزن من جای پدر تو هستم.»

جوان دوم گفت: «جدی می‌گویی پیرمرد؟ خوب اشکال ندارد آخه ما گاهی پدرمان را هم مسخره می‌کنیم.»

دوباره حسابی خندیدند. جوان اول گفت: «واقعاً که پیرمرد بامزه‌ای است.»

مدرّس رو به او کرد: «خجالت بکش جوان مگر من هم‌سن تو هستم.» جوان اول به جای جواب دادن به او گفت: «ببینم پیرمرد تو که آخوند هستی می‌توانی یک روضه برای ما بخوانی؟ آخر می‌دانی ما خیلی روضه را دوست داریم.»

مدرّس ناراحت شد: «جوان، آدم که با همه چیز شوخی نمی‌کند.»

جوان دوم گفت: «جان پیری یک دهن برای‌مان بخوان دیگر ناز نکن.»

مدرّس عصبانی شد: «با سید این‌طور حرف نزنید. من اولاد پیغمبرم.»

جوان اول گفت: «از کجا بدانیم؟ می‌شود شناسنامه‌ات را نشان‌مان بدهی ببینیم راست می‌گویی یا دروغ؟»

- مگر شما مسلمان نیستید؟ چرا همه‌چیز را شوخی می‌گیرید؟ گناه است.

- عصبانی نشو پیری. فقط خواستیم ببینیم واقعاً اولاد پیغمبری یا نه.

مشخصات

مشخصات کلی
گارانتی
دارد
شابک
9786226084284
موضوع
خاطرات و زندگی نامه
قطع
رقعی
تعداد صفحات
144
سال انتشار
1397
نوبت چاپ جاری
اول
ناشر
عهد مانا
نویسنده
سید سعید هاشمی
نوع جلد
شومیز
بسته بندی
بسته بندی سلفون همراه با بسته بندی پستی
ارسال
ارسال به سراسر کشور تحت لیسانس شرکت پست جمهوری اسلامی ایران
ساخت کشور
ایران

دیدگاه ها (0)