یا ام مصائب
ام المصائب؛ حضرت زینب سلاماللهعلیها
ولادت
حضرت زینب سلاماللهعلیها، سوّمین فرزند حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها است که دو سال پس از امام حسین علیهالسلام در روز ۵ جمادى الاول 60هجرى در مدینه النبی متولد شد.
کنیۀ ایشان «ام الحسن» و «ام کلثوم» و القاب مبارکش که در منابع گوناگون، بیش از شصت مورد ذکر شده، عبارتند از: نائبه الزهرا، نائبه الحسین، ملیکه النساء، عقیله النساء، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، عقیلة الطالبین، محبوبه المصطفی، قره العین مرتضی، عقیلة قریش، محدثه، عقیلۀ بنی هاشم، ام المصائب و... .
نامگذاری
آنگاه که زمان وضع حمل حضرت صدیقه کبری سلاماللهعلیها و به دنیا آمدن حضرت زینب سلاماللهعلیها فرا رسید، پیامبر خاتم پای در سفر داشته و در مدینه حضور نداشتند. پس از تولد وجود مقدس حضرت زینب سلاماللهعلیها، حضرت زهرا سلاماللهعلیها به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: از آن روی که پدرم غایب است و در مدینه حضور ندارد، شما بر این دختر نامی بگذارید. آن حضرت در پاسخ فرمود: در این کار، من بر پدر شما و پسر عم خویش سبقت نمیگیرم، اندکی صبر کن که به زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح بداند بر این کودک مینهد.
پس از سه روز، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم مراجعت فرمود و همان گونه که سیرۀ ایشان بود، نخست به منزل حضرت زهرا سلاماللهعلیها آمدند؛ پس امام علی علیهالسلام خدمت آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. پیامبر نیز فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه، اولاد من هستند، اما امر ایشان با پروردگار عالمیان است و من منتظر وحی میمانم. در این حال جبرئیل امین بر حضرت نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! حضرت حق (سبحانه و تعالی) تو را سلام میرساند و میفرماید: نام این مولود را «زین اب» بگذار، که این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم. آنگاه پیامبر فرمود: البته علی خود زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی میرسد که زینت پدر میشود. لذا از آن پس به جهت کثرت استعمال، این ثمر تازه رسیدۀ شجرۀ طیبه را «زینب» نامیدند.
سپس رسول اکرم قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه فشرد، بوسید و فرمود: به حاضرین و غایبین امت وصیت میکنم که حرمت این دختر را پاس بدارند که همانا او به جدهاش، خدیجۀ کبری سلاماللهعلیها بسیار شبیه است.
نقل است پس از اینکه پیامبر قنداقۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها را به سینۀ مبارک چسباند، صورت خود را به صورت طفل نهاد و بلند گریست، چنان که اشک از محاسن شریف ایشان جاری شد، حضرت فاطمه پرسیدند: ای پدر! گریۀ شما از برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را! پیامبر فرمود: ای پارۀ تن من و روشنی چشمم! بدان که بعد از من و بعد از تو، این دختر گرفتار بلاهایی خواهد شد و مصیبتهای گوناگونی برای او به وجود خواهد آمد و هر کس بر او و مصیبتهایش گریه کند، ثواب گریهاش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او (حسن و حسین) گریه کند.
آنگاه پیامبر فرمود: از خدا اجازه گرفتم که به او کنیه بدهم. فاطمه سلاماللهعلیها پرسید: «کنیه دخترمان چیست؟» پیغمبر در حالی که میگریست، فرمود: «ام المصائب».
کودکی و جوانی
حضرت زینب از کودکی علاقهای عجیب به برادرش امام حسین علیهالسلام داشت، چنان که هرگاه زینب گریه میکرد، تنها در آغوش برادر آرام میگرفت. این رفتار، فاطمه زهرا را شگفت زده کرده بود، تا آنجا که این مطلب را به رسول خدا عرضه داشت و گفت این زینب بدون دیدن حسین، شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را استشمام نکند، انگار که جان از تنش در حال مفارقت است. رسول خدا وقتی این حکایت را شنید، آهی کشید و در حالی که اشک بر گونههای مبارکشان جاری بود، فرمود: ای نور چشم من! این دختر با حسین به سفر کربلا خواهد رفت و رنجها خواهد دید. لذا همگان از کودکی تا جوانی همواره این خواهر و برادر را در کنار هم و حامی هم میدیدند.
زندگى سرشار از مصیبت حضرت زینب سلاماللهعلیها، از پنج سالگى و مقارن با رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آغاز شد و در فاصلهاى بسیار کوتاه پس از رحلت پیامبر، این کودک خردسال شاهد هتک حرمت خانه و مادرش و ندای «اى فضه مرا دریاب!» ایشان است. آنگاه پدر را میبیند که با دست بسته و پای برهنه در کوچهها کشیده میشود تا برای بیعت ناخواسته به دارالخلافه برسد و سپس غصب خلافت پدر و شهادت مادر را با نهایت کودکی و صغر سن، تاب میآورد و سالها خانهنشینی و خون دل خوردن پدر را تحمل میکند و با دست نوازشگر خویش مرحمی میشود بر دل ریش پدر.
اما غمها و رنجهای این عقیلة جلیله را پایانی نیست؛ در سالهای جوانی، تصویر فرق شکافتۀ پدر را به خاطر میسپرد و باز هم تاب میآورد، ولی تا به خود میآید، لختههای جگر برادر بزرگش (امام مجتبی) را در تشتی میبیند که از زهری خانگی لبریز است. ولی همۀ این رنجها هنوز تمرینی است برای آزمون نهایی غم و رنجى که پدر در کوفه از آن خبر داده است:
چنان که روزى حضرت زینب در کلاس تفسیر قرآن براى بانوان، سوره «کهیعص» را تفسیر مىکرد. حضرت على علیهالسلام وارد شد و از دخترش پرسید «کهیعص» را تفسیر مىکنى؟ اى نور دیده! این حروف، رمزى است در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر!
ازدواج
زمانی که حضرت زینب به سن ازدواج رسیده بود، از بین خواستگاران متعددی که به منزل علی علیهالسلام میآمدند، تقاضای عبدالله بن جعفر بن ابی طالب (برادرزادۀ حضرت علی) که از طرف خود کسی را برای خواستگاری حضرت زینب سلاماللهعلیها فرستاده بود و ۵ سال از او بزرگتر بود، مورد پذیرش قرار گرفت. در این وصلت فرخنده، مهریۀ حضرت زینب مطابق با مهریۀ مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، ۴۸۰ درهم معین شد.
زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش، حسین علیهالسلام را قید میکند تا از وظیفۀ مهم خود باز نماند. او شرط میکند که در رفتن به خانۀ برادرم (حسین) آزاد باشم و هرگاه او به مسافرت رفت، من نیز باید با او بروم. از شخصیتی متعهد و دوستدار اهل بیت، چون عبدالله بن جعفر نیز انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. و چنین است که عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل میگردد.
کربلا
آنگاه زمان عمل کردن به شرط و هجرت فرا مىرسد. حضرت زینب سلاماللهعلیها در سال ۶۰ هجرى، به همراه برادرش امام حسین علیهالسلام از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کربلا حرکت مىکند.
کربلایی که تکملهای است بر تمام مصائبی که پیش از این بر وی رفته است و شاید تمام آن رنجها را دیده تا برای این مصیبت عظمی آبدیده شود. چنان آبدیده که پس از تحمل شهادت امام و برادرش حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، شهادت چند برادر دیگر، شهادت دو فرزند، شهادت چندین برادرزاده و عموزاده و نیز تاب آوردن آن همه عذاب و سختی در راه کوفه و دمشق و آنچه در دربار ابن زیاد و یزید ملعون بر ایشان رفت، جز «مارأیت الی جمیلا» هیچ نگفت. زینب نـاظر این تصاویر است و همۀ این مصائب از وی شیرزنى مىسازد که از عصر عاشورا، قافله سالار کاروان اسیران مىشود.
وقتی حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه به مجلس ابن زیاد وارد شد، سلام نکرد. ابن زیاد گفت: «من هذه متکبرة»؛ این زن متکبر کیست؟ امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «هذه عمتی زینب، اخت الحسین علیهالسلام»؛ این عمۀ من زینب، خواهر حسین علیهالسلام است. ابن زیاد نیز برای اینکه جگر حضرت زینب را آتش بزند، گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت زینب نیز پاسخ داد: اگر خدا چنین کرد، «ما رأیت الا جمیلا...» و علاوه بر این در شام و در برابر یزید نیز با خطبهاى غرا، کوس رسوایى یزید را به صدا درآورد و با این که در چنگال خونآشامترین طاغوت زمان اسیر بود، چنان حماسهای آفرید که پایههاى حکومت فرزند معاویۀ لعین را به لرزه درآورد. چنان که سرانجام یزید از ترس سقوط حکومتش، کاروان اسرا را به مدینه باز میگرداند. پس از این حضرت زینب سلاماللهعلیها همراه و پا در رکاب برادرزاده و امام زمان خویش، حضرت سجاد علیهالسلام محل رجوع محبان خاندان وحی و پاسخگوی سوالات شرعی و معرفتی آنها شد و از همه مهمتر تبلیغ خون شهدای کربلا و تبیین اعتقادات و باورهای شیعه را آغاز کرد.
چنین است که نام زینب کبری سلاماللهعلیها به عنوان یکى از محدثان برجستۀ شیعه، صفحات کتب رجال را مزیّن کرده است. روایتهاى آن حضرت در منابع معتبر شیعه از جمله در کتابهاى «من لا یحضره الفقیه»، «وسایلالشیعه»، «بحارالانوار» و… موجود است که آنها را از پدر، مادر و برادرانش شنیده و براى دیگران روایت کرده است.
وفات
در سال ۶۲ هجری قمری، شهر مدینه به دست سپاهیان یزید بن معاویه مورد حمله قرار گرفت. یزید سپاهی ۵۰۰۰ نفره به فرماندهی حصین بن نمیر از فلسطین برای سرکوب اهالی مدینه گسیل داشت؛ او نیز توانست با سپاهیانش وارد شهر شود و بعد از ورود به مدینه، خون مردم شهر را سه روز بر سپاهیانش مباح کرد که در پی آن خونهای بی گناه بسیاری ریخته شد که این ماجرا در تاریخ به «واقعۀ حره» معروف است. پس از این واقعه، قحطی سختی مدینه را درگرفت و حضرت زینب سلاماللهعلیها به همراه همسرش، عبدالله بن جعفر که در دمشق زمینهایی داشت به این شهر مهاجرت کرد و در ۱۵ رجب همان سال در دمشق درگذشت و در همان قریهای که در آن سکونت داشت، مدفون شد. قریهای که در آن مزار حضرت زینب قرار دارد، در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است. البته عدهای از مورخین نیز معتقدند که حضرت در ماههای منتهی به وفات در مصر حضور داشته و در همانجا نیز رحلت کرده و مدفون شدهاند؛ و این مزاری که اکنون در دمشق وجود دارد متعلق به حضرت زینب صغری سلاماللهعلیها یعنی حضرت ام کلثوم است که این بحث، بحث تاریخی مفصلی میطلبد که در حوصلۀ این مقال نمیگنجد.
(زندگى زینب سلاماللهعلیها، رسولى محلاتى؛ زینب قهرمان سلاماللهعلیها، احمد صادقى اردستانى؛ تاریخ طبرى، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده؛ خصائص الزینبیه، سید نورالدین جزایری).
0 نظرات