یا رضا(ع)
امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام هشتمین امام، در یازدهم ذیقعده 148 هجری در مدینه به دنیا آمد و در سن ۳۵ سالگی مسئولیت امامت و رهبری شیعیان را بر عهده گرفت.
حیات ایشان با خلافت خلفای عباسی مقارن بود که سختیها و رنج بسیاری را بر امام علیهالسلام روا داشتند و سرانجام مأمون عباسی ایشان را در سن ۵۵ سالگی به شهادت رساند.
هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمییابد و خوشحال نمیشود، مگر به وساطت مقام رضوان امام رضا علیهالسلام و هیچ نفس مطمئنهای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقب به رضا شد.
ممکن است در بین آحاد امت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: «یا أیَتُهَا النَفسُ المُطمَئِنَهُ ارجِعِی إلی رَبِکِ راضِیَهً مَرضِیَه» و مخصوص ائمه علیهمالسلام نیست، شامل سایر انسانهای ملکوتیمنش هم میشود. ممکن است در بین امت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَهً بشوند، اما رضا نخواهند بود! آنها جزء امتاند، ولی امام رضا علیهالسلام واسطه است که چنین افرادی در بین امت به مقام راضِیَهً مَرضِیَهً راه پیدا میکنند.
اهداف جزیی هم مشمول این اصل کلی است. اگر کسی در کارهای جزیی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند، به برکت امام رضا علیهالسلام است. اگر فرزندی کوشید رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا علیهالسلام است، اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد، چه بداند و چه نداند به وساطت مقام ایشان است.
وجود مبارک امام هشتم علیهالسلام وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد؛ آن روز مسئلة رسمی خراسان، مسئله امامت، رهبری، خلافت و مانند آن بود. عدهای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفة بنی ساعده هم شاهد آن بود. عباسیه بر این پندار بودند، بنی عباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!
وجود مبارک امام از آنها سوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست؟ عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدهای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا علیهالسلام طبق نقل مرحوم کُلینی رضیاللهعنه فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم شود که امامت انتخابی نیست.
آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است؛ «اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَد وَ هُوَ بِحِیثتُ النَجم مِن یَدِ المُتَناوِلین، إینَ العُقُولُ مِن هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِن هذا؟» فرمود: امام آن انسان کاملی است که در عصر خود، در روی زمین دومی ندارد. او مثل اعلای لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است، او مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است. مگر مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء همتا دارد؟ وقتی همتا نداشت، در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!
از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستارههای آسمان در دسترس بشر عادی نیست، اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمیشود ستارة آسمان را گرفت، با فکر بشر عادی هم نمیشود خلیفة الله را و امام معصوم را شناخت! إینَ العُقُولُ مِن هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِن هذا؟ کجا عقل مردم میتواند امام را بشناسد، تا او را در سقیفه اختیار بکند، انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمیشناسد؛ او میشناسد، او میپروراند، او نصب میکند و مانند آن. إینَ العُقُولُ مِن هذا و إینَ الاِختیارُ مِن هذا؟
نردبانی به نام اقرار به گناه
در قرآن کریم، ذات أقدس إله به ما فرمود: شما باید وسیلهای فراهم بکنید که از آن وسیله مدد بگیرید و به خدا واصل بشوید. وسیله برای وصول است! این سبب و این نردبان برای آن صعود است؛ «وَ ابتَغُوا إلَیهِ الوَسیله» آنگاه وسیله را در ادعیه، در مناجات، در روایات برای ما مشخص کردهاند.
بهترین وسیله و عالیترین وسیله «توحید» است که انسان موحد باشد «تَوَسَلتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَتِک». اعتقاد به عبودیت خویش و ربوبیت خدا بهترین وسیله است و برای اینکه انسان به این توفیق راه پیدا کند، اقرار به گناه را به عنوان وسیله با مولای خود در میان میگذارد. خود این اقرار به گناه وسیله است. در مناجات شعبانیه چنین آمده است: خدایا! تو که دستور دادهای ما به طرف تو وسیلهای اتخاذ کنیم: «وَ قَد جَعَلتُ الإقرارَ بِالذَنبِ إلِیکَ وَسیلَتِی»؛ من هیچ نردبان و وسیلهای ندارم، مگر اینکه اقرار میکنم بد کردهام!
اقرار به گناه نردبان خوبی است؛ از غرور آدم میکاهد، انسان را به توبه وادار میکند، وقتی انسان اقرار کرد و تصمیم گرفت توبه کند، کمکم شامهاش باز میشود. حالت ذکام معنوی او برطرف میشود؛ وقتی انسان مذکوم نبود، ذکام نداشت، سرما خورده نبود، هم بوی بد را استشمام میکند، هم بوی خوب را! بوی خوب و شیوای عبادت و استغفار به شامهاش میرسد، بوی بد گناه هم به شامهاش میرسد.
این از بیانات نورانی رسول خداست که به ما فرمود:«تَعَطَرُوا بِالإستِغفار لا تَفضَحَنَکُم رَوائِحُ الذُنُوب». با استغفار خود را معطر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند. بالأخره گناه بد بو روزی انسان را رسوا میکند. همه که مثل ما مذکوم نیستند، شامة همه بسته نیست! بسیاری از جوانها، از خواهران و برادران با شامة باز استشمام میکنند. جامعهای که شهید داده است، معطر است. جامعة معطر و خوشبو هم بوی خوب دارد، هم بوی خوب را استشمام میکند.
مگر در فرهنگ ما زیارت وارث و امثال وارث نیآمده؟! مگر ما در پیشگاه شهداء و شهیدانِ امام رضواناللهعلیه عرض نمیکنیم: «طِبتُم وَ طابَتِ الأرضُ الَتِی فِیهَا دُفِنتُم»؟! شما طیب و طاهرید، سرزمینی که شما را پروراند طیب و طاهر است، مزار و مرقد شما طیب و طاهر است. خُب این زیارت وارث به انسان شامه میدهد. اگر ما نتوانستیم استشمام کنیم، خیلیها هستند؛ همانها که شهید دادهاند، همانها هم بوی شهادت را استشمام میکنند. و اگر چنین جامعة زندهای ما داشتیم، بالأخره بوی بد گناه ما را مفتضح میکند!
فعلاً بگوییم: «اَلحَمدُ للهِ الَذِی سَتَرَ عُیُوبی وَ ذُنُوبی وَ لَم یَفضَحنِی مِن بِینِ الخَلائِق». خدایا! تا دیر نشده ما بر میگردیم، ما معتقدیم بد کردیم و تو پوشاندی. ستار بودی، غفار بودی؛ امید آن هست که در آخرت هم بپوشانی. ولی بالأخره ممکن است یک وقتی قهر خدا آن پرده را کنار بزند و سرزمین طیب و طاهر که مردان الهی و زنان الهی تربیت میکند و بوی خوب اطاعت را استشمام میکنند و بوی بد گناه را هم استشمام میکنند، ما مفتضح بشویم.
میانبری برای تقرب الهی
شما در دعای کمیل میخوانید، در ادعیة دیگر میخوانید که خدا به ما از هر موجودی نزدیکتر است. اگر او به ما از خود ما حتی نزدیکتر بود، بخشش او هم به ما از هر چیزی نزدیکتر است. یک راه میانبری بنده با خدا دارد؛ غیر از آن اسباب و وسایل، یک راه میانبری دارد. لذا به او عرض میکنیم: «تَوَسَلتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَتِک».
یعنی خدایا! تو که فرمودی وَ ابتَغُوا إلِیهِ الوَسیلِه، ما توسل به ائمه داریم، نماز وسیله است، روزه وسیله است، قرائت قرآن وسیله است، درس و بحث وسیله است، احسان و نثار و ایثار وسیله است، جهاد اصغر و اکبر وسیلهاند؛ همة اینها وسیلهاند. اما «توحید ناب» وسیلة خوبی است. خدایا! عبودیت خود و ربوبیت تو را وسیله قرار دادیم. تَوَسَلتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَتِک. اگر چنین وسیلهای در اختیار ما هست و این وسیله اَقربُ الوَسایِل است و اَقویَ الوَسایِل است؛ اگر از این وسیله ما بخواهیم مدد بگیریم، کار آسانی هست؛ دفعتاً میبینید انسان متحول میشود و این تحول باعث تهیة ذخیرهای است که چیزی او را عوض نمیکند.
شما تا چشم به هم بزنید، میبینید ابلاغ بازنشستگی به دست یک عالم حوزوی یا دانشمند دانشگاهی دادند. طولی نمیکشد که انسان به 60 یا 70 سالگی میرسد! یک بیان نورانیای امیرالمؤمنین علیهالسلام دارد که لحظهها چقدر سریع میگذرد، به چه سرعت میگذرد، روز میشود. روزها به چه سرعت میگذرد، هفته میشود. هفتهها به چه سرعت میگذرد، ماه و سال را پشت سر میگذارد و این ماهها و سالها به چه سرعت میگذرد و عمر را تأمین میکند! تا انسان بجنبد، میبیند:
از آن سرد آمد این کاخ دلاویز که تا جا گرم کردی، گویدند خیز
مقام رضوان از آن چه کسی میشود؟
دنیا همیشه سرد است؛ زیرا هر کسی چند لحظهای آنجا نشست، تا جای خود را گرم بکند، به او میگویند: نوبت تو به سر آمده. آنگاه کسی در این بازیگریها پیروز میشود که نه کسی را فریب دهد، نه فریب کسی را بخورد؛ او به مقام رضوان بار مییابد، إنشاءالله به نفس مطمئنه میرسد، راضیة مرضیه خواهد شد. از آن به بعد به او اجازة رجوع میدهند. به برخی میگویند: «قِفُوهُم إنَهُم مَسئُولُون». اینها را متوقف کنید، بازداشت کنید. به بعضیها میگویند: بیائید. خدا دستور توقف به عدهای میدهد، فرمان رجوع دربارة عدهای دیگر صادر میکند. مائیم و ابدیت ما!
شما میبینید انسان اینچنین نیست که عمرش با کهکشانها قابل قیاس باشد! انسان یک جان مجردی دارد که فوق میلیاردها سال نوری است. اصلاً نه متزمن در زمان است، نه متمکن در مکان.
0 نظرات